سالگرد شکیبی، سال خرد جمعی برای توسعه منطقه (قسمت اول)

 

محمدعلی فتحی،وزارت نفت: دکترای مدیریت مالی و مدرس دانشگاه تهران"یکسال است که عروج ناباورانه مسافران در خاک آرمیده پرواز ایران 140 ذهن­ها را مستمر می­خراشد. مگر می­شود که آن تابوت پرنده را که حتی نتوانست بعد از غلبه بر جاذبه زمین، خود را  به ابرها برساند؛ فراموش کرد. پرنده بدکیفیتی که پیکرهای بی­گناه و پاکی را با سقوطی مرگبار، طعمه حریق نمود و به کام مرگ کشاند. همه دیدیم که رفتند و با دستان خود در خاکشان نهادیم و با خاک آنها را پوشاندیم. اما مگر شد که در این یکسال فراموششان کنیم.

به خداحافظی تلخ تو سوگند، نشد

که تو رفتی و دلم ثانیه­ای بند نشد.

در میان رفتگان، بزرگمردی بود که رفتنش دلها را شدیدا آزرد. جمعیتی که برای تشییع  پیکرش آمده بودند، فارغ از خط فکری، سیاه پوش رفتنش بودند. حتی برخی هم که به محبوبیتش حسادت می­کردند و در حیاتش مدام سنگ بر سرراهش می­انداختند، به جهت مصلحت، به طیف جمعیت پیوستند و آفتاب آن روزهای داغ طبس را بر سایه مرجح دانسته و باد گرم برخاسته از هرم بدن آن جمعیت پرحرارت را بر باد سرد کولر خانه ترجیح دادند، چون مجبور بودند حداقل در آن روز همانی باشند که مردم می­خواهند.

آنچنان باش که من از تو شکايت نکنم

از تو قطع طمع لطف و عنايت نکنم

پيش مردم ز جفاي تو حکايت نکنم

همه جا قصه درد تو روايت نکنم

در این یکسال گذشته، اشخاصی هم کوشیدند که به ظاهر هم که شده جای شکیبی را بگیرند و برای این کار به امور مختلفی هم پرداختند، اما نشد که نشد. شکیبی کاری کرده بود  کارستان که به این سادگی نه عملی است و نه از هر ذانی ساخته است. برخی، عکسهای دونفره با مهندس فقید گرفته بودند و آنها را بر بسیاری از جاها عّلّم کردند و ­خواستند خود را همراه وی نشان دهند و در سبد خریدشان اندکی محبوبیت بخرند، اما نشد که نشد. نام شکیبی بر دل مردم حک شده است و جایگزین او شدن لیاقت فراوان می­خواهد که از هرکسی ساخته نیست. نمی­گویم که نیست، که در دل کویر، استعدادها بیشمار است؛ اما استعداد و توانمندی به تنهایی نمی­تواند منشا خدمت به خلق خدا باشد، بلکه خدمت علاوه بر اینها؛ توفیق، لیاقت و شایستگی نیز می­خواهد.

با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر

هیچ­کس، هیچ­کس اینجا به تو مانند نشد

بدون اغراق باید گفت که قلم در بسیاری از اوقات نمیتواند خدمات برخی افراد را به تحریر درآورد و آنهایی که اندازه خدماتشان بیش از حد و مرز شغلشان بوده­ است بسیار اندک هستند. شکیبی از آن معدود نفرات است. میهن پرست و عاشق مردمش. برای آنها که به او اعتماد کرده بودند، خیلی کارها کرد. در طول تاریخ، شکیبی و امثال او که بیش از حد انتظار مردم، خدمت کرده­اند و باعث توسعه و تعالی گشته­اند، بی شک در دل مردم باقی خواهند ماند و نامشان را نمی­توان براحتی از صفحه تاریخ پاک کرد. حتی اگر بر سر بغض­ها و حسادت­های شخصی و از سر خودکامگی، بتوانند نام یک خدمتگزار را زیر خروارها خاک دفن کنند، اطمینان داشته باشید که باز روزی نام نیک او سیز می­گردد و دوباره سربرمی­آورد.

خواستند از تو بگویند شبی شاعرها

عاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد!

زمانی که شکیبی را به خاک می­سپردند، خیل عظیم جمعیت به طرفش هجوم می­آوردند تا او را برای بار آخر قبل از بازگشت به اصل خود، ببینند. نگاه غمگین اما توام با مباهات شکیبی­ها به زندگی مهندس را می­شد به روشنی در چهره­شان دید. پدر، برادر، خدمتگزار وطن، مهندس کم بدیل، مرحوم شکیبی، خانه آخرت خود را آباد کرده بود.

                     خانه ای دارد میان ابرها                                مثل قصر پادشاه قصه ها

زمانی که تعظیم مهندسان خارجی را به پیکر آرمیده مهندس شکیبی در جایگاه ابدی با حالت اندوهگین می­بینم، بی اختیار این قطعه در ذهنم نقش می­بندد که:

آنقدر خوب و عزیزی که به هنگام وداع                                   حیفم آید که تو را دست خدا بسپارم

ادامه دارد....

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا