یکی از  اهداف اساسی آموزش و پژوهش در  رشته های مختلف دانشگاهی، خدمت به جامعه است که  در کشور ما به طور جدی مورد توجه قرار نگرفته و یا حتی بعضاً از آن غفلت شده است. در این میان رشته و حرفه شهرسازی اعم از برنامه ریزی، طراحی و یا مدیریت شهری از این قاعده مستثنی نیست.

متخصصان حوزه شهرسازی قرار است به «هدایت توسعه شهر» کمک کنند، برنامه­ها و طرح­های مختلف جهت «توسعه اندیشیده شهر» ارائه دهند، «مدیریت توسعه شهر» را بر عهده گیرند، برای "معضلات و مشکلات شهری موجود" راه­حل­های تحقق­پذیر ارائه دهند و حتی­المقدور مانع بروز مسائل جدید شوند، و در نهایت این که "ارتقای کیفیت زندگی شهروندان" دغدغه متخصصان شهرساز باشد.

به نظر می­رسد نقش­های تعریف­شده برای متخصصان شهرساز در ایران تا کنون به خوبی ایفا نشده است. دلایل متعددی را می­­توان برای این امر برشمرد که بدون تردید بخش قابل توجهی از آن­ها از حوزه اختیارات و وظایف شهرسازان خارج است، اما شایسته است سؤالاتی چند در این خصوص مطرح گردد:

1)      آموزش شهرسازی در ایران تا چه اندازه در حل مسائل و معضلات شهرسازی ایران مؤثر بوده است؟

2)      پژوهش­های انجام شده تاچه حد در مسیر ارتقای کیفیت زندگی شهروندان ایرانی قرار داشته است؟ شهروندانی که بی­تردید مختصات اعتقادی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی خاص خود را دارا هستند.

3)      طرح­های توسعه شهری که توسط حرفه­مندان تهیه می­شود، تا چه میزان توانسته اند به دغدغه­های شهروندان و مدیران شهری پاسخ داده و به دستیابی اهداف برشمرده شده در طرح­های توسعه کمک کنند؟

به نظر می­رسد پاسخ به سؤالات فوق، تا حدودی روشن است، امروز شهرهای ایرانی برازنده شهروندان ایران نیستند؛ اما متخصصان شهرسازی چگونه می­توانند به دغدغه­هایی از این دست یاری رسانند؟

اگر بخواهیم پاسخی اولیه و یا فرضی آغازین برای سوالات ذکر شده داشته باشیم، به نظر می رسد« آموزش،  پژوهش و حرفه ی شهرسازی از تفکر بومی دور افتاده اند».ظاهرا بنا نیست که سه گانه ی مذکور تولید داشته باشند، بیشتر قرار است تولید دیگران آن هم به طور ناقص در این سه گانه مصرف شود. تجربه ای که تا کنون نتایج مطلوبی به همراه نداشته است.

در حوزه آموزش مجبور شدیم بگوییم دیگران چه گفته اند؛ تقریباً در تمام دانشگاه های کشور به طور مستمر از اندیشه های شهرسازی اروپا و آمریکا سخن به میان می آید؛ از نظریه هایی صحبت می شود که برآمده از شرایط محیطی کشورهای غربی است؛ حتی فراموش می شود مسائل و معضلات شهرهای ایران چیستند و کدام اندیشه یا نظریه برای پرداختن به دغدغه های شهرهای ایران مناسب ترند؛... رد پای این نحوه ی مواجهه را در دروس مختلف می توان دنبال کرد، که البته بخشی از مشکلات مطرح شده، به "شرح درس" آموزش دانشگاهی برمی گردد.

در حوزه ی پژوهش دانشجویان و پژوهشگران عمدتا به دنبال موضوعات اصطلاحاً "داغ"، "شیک" و "موضوع روز دنیا" در پژوهش های خود اعم از پایان نامه، مقاله و... هستند، بی توجه به اینکه دغدغه ما می تواند عمدتاً موضوعات مرتبط با شهرهای ایرانی باشد و نه لزوماً شهرهای انگلیسی، فرانسوی، آلمانی و آمریکایی.

در حوزه ی فعالیت های حرفه ای، مشکلات حادتر می شود. اغراق نیست اگر گفته شود " هنوز نمی دانیم مبنای تهیه طرح های توسعه شهری کدام نظریه، کدام رویکرد و یا کدام فرایند باید باشد." آیا اصلاً نظریه ها ، رویکردها و یا فرایندهای موجود مناسب شرایط ایران است؟یا اینکه باید به دنبال تدوین نظریه یا نظریه هایی منطبق با شرایط ایران بود که از دل آن ها فرایندهای متناسب با شرایط محیط کشورمان برای تهیه طرح های توسعه شهری استخراج شود؟ بی تردید تحقق پذیری پایین طرح های توسعه شهری دلایل متعددی دارد. اما یکی از دلایلی که به حوزه ی وظایف متخصصان شهرسازی بر می گردد ضعف و سردرگمی در انتخاب و از آن مهمتر تدوین نظریه های مبنایی است.

آنچه که در خصوص "جنس ایرانی" دغدغه های شهرسازی گفته شد به هیچ وجه به معنی نفی همراهی با ادبیات جهانی شهرسازی، شناخت دقیق اندیشه ی جهانی و حتی بعضا در صورت امکان و ضرورت کاربست آن ها در حوزه های آموزش، پژوهش و حرفه ی شهرسازی نیست، بلکه دغدغه ی نگارنده بی توجهی یا کم توجهی به تولید اندیشه و راه حل های ایرانی برای شهر های ایران است.

         حمید محمدی

عضو هیات علمی گروه شهرسازی دانشگاه یزد

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا