به کوشش: رضا افخمی (عضو هیأت علمی دانشگاه یزد) حسین مسرّت

کلید واژه
وقف نامه/ مسجد/ خانقاه/ مرشدیّه/ یزد/ اردکان
چکیده
سید امیر جلال الدّین خضرشاه از عارفان سلسلۀ مرشدیّه و از دولتمندان یزد در سال 849 ق، مسجد جامع و خانقاه ابواسحاقیّه را در محلّۀ چهارمنار یزد بنیان می گذارد و برای تأمین مخارج مسجد و به ویژه خانقاه آن، زمین، باغ، مزرعه، قنات، دکّان و دیگر املاک معمول را بر آن وقف می کند که گزارش کامل آن همراه با شرح مصرف هر کدام در وقف نامه درج است.
بنا بر سواد وقف نامه که نخستین تحریر آن به سال 902 ق است، این مکان شامل: جماعت خانه، بقعه، مسجد و خانقاه برای مرشدان و مسلمانان بوده است و موقوفات زیادی در شهرهای اردکان، تفت و یزد داشته که می باید صرف هزینۀ تحصیل طلّاب علوم دینی، پذیرایی مسافران، خادم، خطیب، مؤذّن، روشنایی مسجد و پختن آش گندم برای فقرا شود.
متن نهایی و پیراستۀ وقف نامه بر پایۀ سه نسخۀ خطّی و یک نسخۀ چاپی مربوط به سال های 902 ق تا 1337 ش سامّان یافته است.
دیباچه
به سال 849 ق سیّد امیرجلال الدّین خضرشاه بن غیاث الدّین علی یزدی1 که از عارفان سلسلۀ مرشدیۀ یزد و از مردان دولتمند و صاحب آثار خیر فراوانی در شهر یزد بوده و کتاب های تاریخ یزد بدان اشاره کرده اند که از آن جمله اند: باغ و مزارات و مصلّی و عیدگاه جدید،2 در محلّۀ چهارمنار3 و در کوچۀ بهروک4 که اکنون بدان کوچه بُندون (Bondun) یا بُندان یا بُندار می گویند5. بنای مسجد و خانقاهی را نهاد که بنا بر نوشتۀ وقف نامۀ آن به نام مسجد جامع و خانقاه ابواسحاقّیه خوانده شده است، گزارش این مسجد در سدۀ 9 ق چنین است: «مرتضی اعظم، امیر جلال الدّین خضرشاه - ادام الله سیادته - ساخته و در عمارات و بقاع الخیر، اهتمام تمام به جای آورد و دست ارادت به خلفای مرشدی6 داده و به کسوت شیخ مرشد درآمده و در کوچۀ مذکور در جنب دولتخانۀ7  خود8، مسجد جدید بنا فرموده و در میان مسجد، پایابی به نهر کیفرامرز9 حفر کرده و جماعت خانه ساخته و بر یسار مسجد، حظیره ای به جهت مدفن خود پرداخته  و قبر حفر فرموده و در جنب حظیره، چمنی به غایت مروّح ساخته و در پیشان چمن، بقعۀ مروّح ساخته موسوم به مرشدیّه و علما و اهل الله و درویشان، غالب اوقات در آن بقعه ساکن باشند و در صبح و شام نقّار مرشدی10 می زنند و بنای این مسجد در سنۀ تسع و اربعین و ثمانمائه بوده. امّا هنوز اتمام نیافته، به خیر و زودی تمام گردد. انشاءالله»11.
مستوفی بافقی در سال 1112 ق در تکمیل نوشته های کاتب یزدی می آورد:
«مزارع بهادین آباد، حوالی اردکان و بسیار حقّابه و باغات و اراضی در اهرستان و تفت قهستان خریده بر مسجد مزبور وقف فرموده و حاصل آن ها را که قریب پنجاه و پنج تومان می شود در وجه وظیفۀ طلبۀ علوم و مرسوم حفّاظ مقرّر کرد و به سبب دخل جمعی از اولاد آن جناب که خود را متولّی شرعی می دانند و تمامی حاصل به مصارف غیر مقرّر صرف می نمایند، مسجد رو به خرابی آورده و چراغش خاموش مانده و سیادت پناه میر عسکر خضر شاهی که خود را از جمله اولاد سیّد مومی الیه می داند به امر تولیّت اشتغال دارد»12 و پس از آن در حدود سال 1260 ق در شرح موقوفات مسجد آمده است: «خارج بلده به مقام محلّۀ چهار منار ... مسجدی با روح و نشاط است. موقوفات بسیار داشته. آنچه باقی مانده، الحال در دست عالی جناب آقا محمّد حسن، خلف عالی جناب غفران مآب آخوند ملاّ مهدی طبسی الاصل یزدی المسکن است.»13
سپس به شرح چند موقوفۀ آن که باقی مانده می پردازد: «مزرعۀ بهاء الدّین آباد، توابع قصبۀ اردکان، نه روز شبان – مداخل آن یکصد و پنجاه و پنج تومان و دو هزار دینار است.
میاه اهرستان، بیست و دو جرّه و اراضی هفت قفیز – مداخل آن پانزده تومان است. اراضی قصبۀ تفت، دو قفیر – مداخل آن دو تومان است. میاه وَرِی تفت دو جرّه – مداخل آن دو تومان است.
مصارف – بعد از وضع وجوه دیوانی املاک و رقبات و حقّ التولیّه، صرف تعمیر مسجد و مواجب خادم و وظیفۀ خطیب و مؤذّن و روشنایی مسجد و آنچه فاضل آید، در آشخانۀ مسجد صرف نمایند.»14
اکنون که سال 1393 ش است، روشن نیست از آن همه موقوفات که در وقف نامه ها آمده، چه بر جای مانده است که نیاز به بررسی اسناد موجود در سازمان اوقاف و امور خیریّۀ یزد دارد.
بنا بر نوشتۀ ایرج افشار، مسجد نامبرده مرکّب از ایوان، صحن تابستانی و گرمخانه بوده است15 و آنچه در زمان نگارش کتاب یادگارهای یزد (سال 1353 ش) به چشم وی خورده، به قرار زیر است:
«1- سراسر محراب از کاشی های معرّق (83×115سانتی متر» عصر تیموری پوشیده شده است.
2- بدنۀ سمت شرقی منبر از کاشی معرّق و بلندی آن 147 با عرض 192 سانتی متر است.
3- در محراب گرمخانه، یک قطعه سنگ مرمر به اندازۀ 60×55 امّا بی هیچ نوع ظرافتی، مورّخ 1294 نصب است و به اطرافش دوازده امّام نقر گردیده.
4- درین مسجد یک قطعۀ قالی بافت سال 1350 قمری به اندازۀ 40/7×25/4 متر  به طرح سجّاده ای (خانه خانه) و با نقوش درخت و بوته وجود دارد. در دورۀ آن صورت موقوفات مسجد و نیز در چهار گوشه اش این عبارت انگلیسی
Dedicoted to the Masjid chahar monar of yazd
بافته شد. عبارت فارسی بافته شدۀ آن چنین است:
«1350- وقف مؤبّد شد این قالی بر مسجد خضر شاهی به محلّۀ چهار منار یزد، سه ربع از منال از مزرعۀ مشاع بهاباد الدّین اردکان و بیست و دو جرّه یکهری (کذا) از قنات اهرستان و ده قفیز زمین واقفه شکر باغ در اهرستان که واقفین متولیّان اولاد مرحمتشان واقف مقیم اردکانند و ده نفر نظّار ساکن یزد، حاجی سیّد محمّد رضا میبدی، ملتمس دعا، کارخانۀ ثابتی رضا 202.
تمامی یک در باغ و عمارات معروف به باغ چشمه سورمه واقعه در تفت و تمامی دوازده جرّه قنات وری تفت. تاریخ شهر محرّم 1350.»
از پایاب واقع در مسجد، آب مشهور به «آب بریده» می گذرد.»16
امّا و بر پایۀ متن وقف نامه های موجود و مفاد تاریخ جدید یزد، روشن می شود که این مجموعه شامل: مسجد جامع (مسجد امیر خضر شاهی)، خانقاه ابواسحاقیّه و بقعۀ مرشدیّه بوده است.
گزارش کار
امّا وقف نامه ای که در سطور بعد، متن کامل آن بر اساس سه نسخۀ خطّی و یک نسخۀ چاپی موجود تقدیم می شود، داستانی شیرین دارد. در سال 1380 ش، آقای دکتر جلال گلشن یزدی که سال هاست ساکن آمریکاست، در یکی از سفرهای تابستانی خود به زادگاهش، سواد وقف نامه ای بزرگ را در اختیار این جانب مسرّت گذارد که تاریخ مندرج در آن 902 ق بود. وی بیان داشت، چون سال هاست این وقف نامه به امانت نزد من است و عمرها به کس وفا نخواهد کرد و روشن نیست در آینده چه خواهد شد، این وقف نامه در اختیار تو باشد تا به هر کجا که صلاح دانستی، بسپاری یا اهدا کنی.
در سال 1381ش که آقای میرزا محمّد کاظمینی، بنای گنجینه ای از اسناد و نسخ خطّی را داشت و بنا شد آن را بعداً وقف آستانۀ امامزاده جعفر(ع) یزد بنماید، این جانب مسرّت بهتر آن دید که آن نسخه را برای حفظ و نگهداری بدان جا بسپارد، امّا در نظر داشت که روزی آن را بازخوانی و چاپ نماید، تا بخشی از تاریخ اجتماعی، فرهنگی و حتّی مکان های تاریخی یزد روشن شود. این بود که ابتدا تصویری از نسخۀ نامبرده تهیّه شد و سپس در بررسی ها متوجّه شدیم که دو نسخۀ دیگر از آن در کتابخانۀ وزیری و سازمان اوقاف و امور خیریۀ یزد، هر دو به سال 1286 ق موجود است، پس نگارنده گان نسخۀ موزۀ کاظمینی را اصل قرار دادند (به دلیل قدمت) و با مقابله با دو نسخۀ دیگر و متن چاپی که به لطف آقای حق شناس به دست نگارنده گان رسید، به متن موجود دست یافتند که امید است راهگشای پژوهندگان تاریخ و فرهنگ یزد باشد.
آقای حق شناس از قول آقای جلال مهینی بیان می دارد که نسخۀ اصلی وقف نامه بر روی پارچه بوده و در اردکان وجود داشته است و بعدها به کتابخانۀ وزیری یزد داده شد، امّا جستجو برای دست یابی به متن اصلی در کتابخانۀ وزیری حاصلی نداشت. به گفتۀ آقای حق شناس، نسخۀ چاپی بر اساس همان نسخۀ اصلی رونویس و چاپ شده است. امّا در پایان نسخۀ چاپی، عبارت رونوشت از دادگاه شعبۀ یک یزد دیده می شود.
 
 
 
 
 
 
 
 
 
مشخصّات سه نسخۀ خطّی و یک نسخۀ چاپی به قرار زیر است:
1-                       وقف نامۀ مسجد خضرشاه، نسخۀ خطّی گنجینۀ (موزه) میرزا محمّد کاظمینی در یزد، مورّخ 902 ق [تاریخ آن حقیقی نیست و از روی نسخۀ 902 ق رونویس شده و گویا از عهد قاجار باشد]، به خطّ نسخ، به ابعاد 295×20 سانتی متر (با علامت اختصاری: موزه).
2-                       صورت وقف نامۀ مسجد خضرشاهی. در مجموعۀ خطّی کتابخانۀ وزیری یزد، به شمارۀ 1687، (ص 126-105). مستند به تاریخ سوم ذی قعدۀ 1286 ق [امّا و به احتمال زیاد این تاریخ نسخۀ اصلی است و نسخۀ حاضر گویا از سدۀ 14 ق باشد] به خطّ شکستۀ نستعلیق تحریری زیبا، بی تاریخ. (با علامت: وزیری).
3-                       رونوشت وقف نامۀ مسجد میر خضرشاهی در ادارۀ کلّ اوقاف و امور خیریّۀ استان یزد، ش 1396 م، آرشیو 178، مستند به تاریخ سوم ذی قعدۀ 1286 ق، تایپ شده، بی تاریخ17، ( (با علامت: اوقاف) این نسخه پر از اغلاط تایپی است.
4-                       وقف نامچۀ مسجد میر خضرشاهی واقع در محلّۀ چهارمنار یزد، یزد: بی‌نا [چاپخانۀ گلبهار، 1327ش، جیبی، 38 ص]. (با علامت: چاپی).
اهمیّت وقف نامۀ نامبرده
تاریخی:
این وقف نامه به غیر از اینکه سندی تاریخی دربارۀ یکی از مکان های مذهبی و آثار تاریخی یزد است، دارای اطّلاعات تاریخی - اجتماعی و ارزنده ای از سده های 9 و 10 ق در شهر یزد، اماکن، باغ ها و نام ها بویژه نام برجستگان سلسلۀ مرشدیۀ ایران در حوالی یزد و شیراز است و می تواند از لحاظ سلسله نسب برخی خاندان های یزدی سودمند باشد.
ادبی:
وقف نامه دارای مقدّمه ای آراسته به ترکیبات بدیع و زیبای فارسی و عربی همراه شده که تا حدّی نثر متکلّفانه را تداعی می کند.
مؤلّف به غیر از تمسّک جستن به آیات قرآنی و عبارات عربی، از اشعار فارسی و عربی هم سود جسته است، همو در متن نیز بهره ور از سجع های زیبای فارسی و عربی شده است.
نتیجه:
بنا بر آنچه که آمد، نتیجه گرفته می شود، وقف نامۀ نامبرده یکی از وقف نامه های مهم در عصر خود بوده و می باید نسخ دیگری داشته باشد که در هر قرن بوسیلۀ بزرگان شهر تأیید و ممهور می شده است. زیرا تمام نسخه های موجود استنساخی است و کهن ترین نسخه هنوز بدان دسترسی حاصل نشده است.
توضیح آنکه، برخی اسامی خاص ناخوانا بود و بین عبارات تأییدکنندگان خطّ تیره – نهاده شد. مرور کنندۀ نسخۀ موزه هر جا که نتوانسته آن را با اصل برابری دهد، کلمۀ کذا گذاشته است. عبارت داخل [] را نسخۀ موزه ندارد.
مصححان از خانم مریم عظیم که زمینۀ دست یابی به نسخۀ ادارۀ اوقاف را فرهم کرد، تشکّر می کنند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نویس
1- «این شخص، غیر از شمس الدّین محمّد خضرشاه و فرزند قطب الدّین خضرشاه است که در همان زمان می زیسته‌اند و آثار متعددی در یزد داشته‌اند و در تواریخ یزد، احوالشان مذکور است.» (یادگارهای یزد 2: 250).
2- افشار، ایرج: یادگارهای یزد، یزد: نیکوروش و انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، چاپ دوم، 1374، ج 2: 250.
3- «محلّۀ چهار منار، از محلاّت قدیمی یزد است. نام قدیم آن موضع کوی بهروک بوده است. وجه تسمیۀ جدید آن به مناسبت وجود چهار منار دو مدرسۀ مقابل هم (معروف به مدرسۀ چهار منار) بوده است که به دستور شمس الدّین محمّد بن رکن الدّین در سر کوچۀ بهروک ساخته شد. (تاریخ جدید یزد: 88) (در سال 728) و موجب آبادی آن محلّه گردید. یک حدّ این محلّه رودخانۀ خشکی است و پلی بر روی آن زده و آن را «پل چهار منار» نام گذارده بودند (جامع مفیدی 3: 678). محلّۀ چهار منار از محلاّت معروف خارج از حصار و محلّ باغ های دورۀ شهر بوده است و قسمتی از آن به نام کوچۀ بهروک موسوم بوده. مؤلف جامع مفیدی گفته است: «کوچۀ بهروک که اکنون به چهار منار اشتهار یافته» (جامع مفیدی 1: 187) (یادگارهای یزد 2: 239).
4- «نام کوچۀ بهروک به عنوان سکّۀ بهروک و کوی بهروک در جامع الخیرات [ص 139] به مناسبت آثاری که شمس الدّین محمّد در آنجا ایجاد کرد، مکرّر آمده است و آن را "ظاهر یزد" دانسته» (یادگارهای یزد 2: 249).
5- یادگارهای یزد، همان 2: 252-251.
6- «مراد، خلفای سلسلۀ مرشدی از متصوّفه ای است که به شیخ مرشد، یعنی شیخ ابواسحق کازرونی معتقد بودند.» (یادگارهای یزد 2: 250).
7- «اصطلاحی برای خانه های اعیان از قبیل آنکه امروزه «دولت منزل» می گویند.» (یادگارهای یزد 2: 250).
8- «مؤلّف جامع مفیدی به علّت "دولتخانۀ خود" نوشته است که در "کوچۀ بهروک که اکنون به چهار منار اشتهار یافته ساکن بود."» (ج 1: 187) (یادگارهای یزد 2: 250).
9- مراد، روستای گردفرامرز است که در یک فرسنگی یزد کنونی و بر سر راه یزد به تهران قرار دارد.
10- «سلسلۀ مرشدیّه در یزد اهمیّتی داشته است و یکی از اقطاب آن ها موسوم به شیخ فریدالدّین عبدالباقی خلوتی، مدّت سی و هشت سال در یزد مقیم بود و همان جا وفات کرد و در بیت القاسمی، بیرون شهر یزد در کوی نرسوباد در گورستان مامّانوک دفن شد.» (تعلیقات جامع مفیدی 3: 937-938، به نقل از «مشیخه» نسخۀ 2143 کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران).
11- کاتب یزدی، احمد: تاریخ جدید یزد، به کوشش: ایرج افشار، تهران: امیرکبیر، چاپ دوم، 1375: 122-121 با تلخیص.
12- مفید مستوفی بافقی، محمّد: جامع مفیدی، به کوشش: ایرج افشار، تهران: اساطیر، چاپ دوم، 1385، ج 1: 187 با تلخیص.
13- طراز یزدی، عبدالوهّاب: «کتابچۀ موقوفات یزد» به کوشش: ایرج افشار، در فرهنگ ایران زمین، چاپ دوم، 1354، ج 10: 22.
14- همان: 23-22.
15- یادگارهای یزد، همان، ج 2: 250.
16- همان: 253-252.
17- نیز ر.ک: عرفان فر، محمّد جواد: فهرست اسناد موقوفات ایران، استان یزد، یزد: عرشیان، 1387: 667-665.
 
 
Skip to content
Using YazdFarda Mail with screen readers
    You’re out of storage space and will soon be unable to send or receive emails until you free up space or purchase additional storage.
40 of about 103
 
(no subject)
Inbox
    x
Hosein Masarrat
    
Jan 24 (4 days ago)
        
to me
وقف نامۀ مسجد چهارمنار (مسجد امیرخضرشاه یا خضرشاه)
به کوشش:
رضا افخمی (عضو هیأت علمی دانشگاه یزد)
 حسین مسرّت
Rezaafkhami55@yahoo.com
hmasarrat@yahoo.com
کلید واژه
وقف نامه/ مسجد/ خانقاه/ مرشدیّه/ یزد/ اردکان
چکیده
سید امیر جلال الدّین خضرشاه از عارفان سلسلۀ مرشدیّه و از دولتمندان یزد در سال 849 ق، مسجد جامع و خانقاه ابواسحاقیّه را در محلّۀ چهارمنار یزد بنیان می گذارد و برای تأمین مخارج مسجد و به ویژه خانقاه آن، زمین، باغ، مزرعه، قنات، دکّان و دیگر املاک معمول را بر آن وقف می کند که گزارش کامل آن همراه با شرح مصرف هر کدام در وقف نامه درج است.
بنا بر سواد وقف نامه که نخستین تحریر آن به سال 902 ق است، این مکان شامل: جماعت خانه، بقعه، مسجد و خانقاه برای مرشدان و مسلمانان بوده است و موقوفات زیادی در شهرهای اردکان، تفت و یزد داشته که می باید صرف هزینۀ تحصیل طلّاب علوم دینی، پذیرایی مسافران، خادم، خطیب، مؤذّن، روشنایی مسجد و پختن آش گندم برای فقرا شود.
متن نهایی و پیراستۀ وقف نامه بر پایۀ سه نسخۀ خطّی و یک نسخۀ چاپی مربوط به سال های 902 ق تا 1337 ش سامّان یافته است.
دیباچه
به سال 849 ق سیّد امیرجلال الدّین خضرشاه بن غیاث الدّین علی یزدی1 که از عارفان سلسلۀ مرشدیۀ یزد و از مردان دولتمند و صاحب آثار خیر فراوانی در شهر یزد بوده و کتاب های تاریخ یزد بدان اشاره کرده اند که از آن جمله اند: باغ و مزارات و مصلّی و عیدگاه جدید،2 در محلّۀ چهارمنار3 و در کوچۀ بهروک4 که اکنون بدان کوچه بُندون (Bondun) یا بُندان یا بُندار می گویند5. بنای مسجد و خانقاهی را نهاد که بنا بر نوشتۀ وقف نامۀ آن به نام مسجد جامع و خانقاه ابواسحاقّیه خوانده شده است، گزارش این مسجد در سدۀ 9 ق چنین است: «مرتضی اعظم، امیر جلال الدّین خضرشاه - ادام الله سیادته - ساخته و در عمارات و بقاع الخیر، اهتمام تمام به جای آورد و دست ارادت به خلفای مرشدی6 داده و به کسوت شیخ مرشد درآمده و در کوچۀ مذکور در جنب دولتخانۀ7  خود8، مسجد جدید بنا فرموده و در میان مسجد، پایابی به نهر کیفرامرز9 حفر کرده و جماعت خانه ساخته و بر یسار مسجد، حظیره ای به جهت مدفن خود پرداخته  و قبر حفر فرموده و در جنب حظیره، چمنی به غایت مروّح ساخته و در پیشان چمن، بقعۀ مروّح ساخته موسوم به مرشدیّه و علما و اهل الله و درویشان، غالب اوقات در آن بقعه ساکن باشند و در صبح و شام نقّار مرشدی10 می زنند و بنای این مسجد در سنۀ تسع و اربعین و ثمانمائه بوده. امّا هنوز اتمام نیافته، به خیر و زودی تمام گردد. انشاءالله»11.
مستوفی بافقی در سال 1112 ق در تکمیل نوشته های کاتب یزدی می آورد:
«مزارع بهادین آباد، حوالی اردکان و بسیار حقّابه و باغات و اراضی در اهرستان و تفت قهستان خریده بر مسجد مزبور وقف فرموده و حاصل آن ها را که قریب پنجاه و پنج تومان می شود در وجه وظیفۀ طلبۀ علوم و مرسوم حفّاظ مقرّر کرد و به سبب دخل جمعی از اولاد آن جناب که خود را متولّی شرعی می دانند و تمامی حاصل به مصارف غیر مقرّر صرف می نمایند، مسجد رو به خرابی آورده و چراغش خاموش مانده و سیادت پناه میر عسکر خضر شاهی که خود را از جمله اولاد سیّد مومی الیه می داند به امر تولیّت اشتغال دارد»12 و پس از آن در حدود سال 1260 ق در شرح موقوفات مسجد آمده است: «خارج بلده به مقام محلّۀ چهار منار ... مسجدی با روح و نشاط است. موقوفات بسیار داشته. آنچه باقی مانده، الحال در دست عالی جناب آقا محمّد حسن، خلف عالی جناب غفران مآب آخوند ملاّ مهدی طبسی الاصل یزدی المسکن است.»13
سپس به شرح چند موقوفۀ آن که باقی مانده می پردازد: «مزرعۀ بهاء الدّین آباد، توابع قصبۀ اردکان، نه روز شبان – مداخل آن یکصد و پنجاه و پنج تومان و دو هزار دینار است.
میاه اهرستان، بیست و دو جرّه و اراضی هفت قفیز – مداخل آن پانزده تومان است. اراضی قصبۀ تفت، دو قفیر – مداخل آن دو تومان است. میاه وَرِی تفت دو جرّه – مداخل آن دو تومان است.
مصارف – بعد از وضع وجوه دیوانی املاک و رقبات و حقّ التولیّه، صرف تعمیر مسجد و مواجب خادم و وظیفۀ خطیب و مؤذّن و روشنایی مسجد و آنچه فاضل آید، در آشخانۀ مسجد صرف نمایند.»14
اکنون که سال 1393 ش است، روشن نیست از آن همه موقوفات که در وقف نامه ها آمده، چه بر جای مانده است که نیاز به بررسی اسناد موجود در سازمان اوقاف و امور خیریّۀ یزد دارد.
بنا بر نوشتۀ ایرج افشار، مسجد نامبرده مرکّب از ایوان، صحن تابستانی و گرمخانه بوده است15 و آنچه در زمان نگارش کتاب یادگارهای یزد (سال 1353 ش) به چشم وی خورده، به قرار زیر است:
«1- سراسر محراب از کاشی های معرّق (83×115سانتی متر» عصر تیموری پوشیده شده است.
2- بدنۀ سمت شرقی منبر از کاشی معرّق و بلندی آن 147 با عرض 192 سانتی متر است.
3- در محراب گرمخانه، یک قطعه سنگ مرمر به اندازۀ 60×55 امّا بی هیچ نوع ظرافتی، مورّخ 1294 نصب است و به اطرافش دوازده امّام نقر گردیده.
4- درین مسجد یک قطعۀ قالی بافت سال 1350 قمری به اندازۀ 40/7×25/4 متر  به طرح سجّاده ای (خانه خانه) و با نقوش درخت و بوته وجود دارد. در دورۀ آن صورت موقوفات مسجد و نیز در چهار گوشه اش این عبارت انگلیسی
Dedicoted to the Masjid chahar monar of yazd
بافته شد. عبارت فارسی بافته شدۀ آن چنین است:
«1350- وقف مؤبّد شد این قالی بر مسجد خضر شاهی به محلّۀ چهار منار یزد، سه ربع از منال از مزرعۀ مشاع بهاباد الدّین اردکان و بیست و دو جرّه یکهری (کذا) از قنات اهرستان و ده قفیز زمین واقفه شکر باغ در اهرستان که واقفین متولیّان اولاد مرحمتشان واقف مقیم اردکانند و ده نفر نظّار ساکن یزد، حاجی سیّد محمّد رضا میبدی، ملتمس دعا، کارخانۀ ثابتی رضا 202.
تمامی یک در باغ و عمارات معروف به باغ چشمه سورمه واقعه در تفت و تمامی دوازده جرّه قنات وری تفت. تاریخ شهر محرّم 1350.»
از پایاب واقع در مسجد، آب مشهور به «آب بریده» می گذرد.»16
امّا و بر پایۀ متن وقف نامه های موجود و مفاد تاریخ جدید یزد، روشن می شود که این مجموعه شامل: مسجد جامع (مسجد امیر خضر شاهی)، خانقاه ابواسحاقیّه و بقعۀ مرشدیّه بوده است.
گزارش کار
امّا وقف نامه ای که در سطور بعد، متن کامل آن بر اساس سه نسخۀ خطّی و یک نسخۀ چاپی موجود تقدیم می شود، داستانی شیرین دارد. در سال 1380 ش، آقای دکتر جلال گلشن یزدی که سال هاست ساکن آمریکاست، در یکی از سفرهای تابستانی خود به زادگاهش، سواد وقف نامه ای بزرگ را در اختیار این جانب مسرّت گذارد که تاریخ مندرج در آن 902 ق بود. وی بیان داشت، چون سال هاست این وقف نامه به امانت نزد من است و عمرها به کس وفا نخواهد کرد و روشن نیست در آینده چه خواهد شد، این وقف نامه در اختیار تو باشد تا به هر کجا که صلاح دانستی، بسپاری یا اهدا کنی.
در سال 1381ش که آقای میرزا محمّد کاظمینی، بنای گنجینه ای از اسناد و نسخ خطّی را داشت و بنا شد آن را بعداً وقف آستانۀ امامزاده جعفر(ع) یزد بنماید، این جانب مسرّت بهتر آن دید که آن نسخه را برای حفظ و نگهداری بدان جا بسپارد، امّا در نظر داشت که روزی آن را بازخوانی و چاپ نماید، تا بخشی از تاریخ اجتماعی، فرهنگی و حتّی مکان های تاریخی یزد روشن شود. این بود که ابتدا تصویری از نسخۀ نامبرده تهیّه شد و سپس در بررسی ها متوجّه شدیم که دو نسخۀ دیگر از آن در کتابخانۀ وزیری و سازمان اوقاف و امور خیریۀ یزد، هر دو به سال 1286 ق موجود است، پس نگارنده گان نسخۀ موزۀ کاظمینی را اصل قرار دادند (به دلیل قدمت) و با مقابله با دو نسخۀ دیگر و متن چاپی که به لطف آقای حق شناس به دست نگارنده گان رسید، به متن موجود دست یافتند که امید است راهگشای پژوهندگان تاریخ و فرهنگ یزد باشد.
آقای حق شناس از قول آقای جلال مهینی بیان می دارد که نسخۀ اصلی وقف نامه بر روی پارچه بوده و در اردکان وجود داشته است و بعدها به کتابخانۀ وزیری یزد داده شد، امّا جستجو برای دست یابی به متن اصلی در کتابخانۀ وزیری حاصلی نداشت. به گفتۀ آقای حق شناس، نسخۀ چاپی بر اساس همان نسخۀ اصلی رونویس و چاپ شده است. امّا در پایان نسخۀ چاپی، عبارت رونوشت از دادگاه شعبۀ یک یزد دیده می شود.
 
 
 
 
 
 
 
 
 
مشخصّات سه نسخۀ خطّی و یک نسخۀ چاپی به قرار زیر است:
1-                       وقف نامۀ مسجد خضرشاه، نسخۀ خطّی گنجینۀ (موزه) میرزا محمّد کاظمینی در یزد، مورّخ 902 ق [تاریخ آن حقیقی نیست و از روی نسخۀ 902 ق رونویس شده و گویا از عهد قاجار باشد]، به خطّ نسخ، به ابعاد 295×20 سانتی متر (با علامت اختصاری: موزه).
2-                       صورت وقف نامۀ مسجد خضرشاهی. در مجموعۀ خطّی کتابخانۀ وزیری یزد، به شمارۀ 1687، (ص 126-105). مستند به تاریخ سوم ذی قعدۀ 1286 ق [امّا و به احتمال زیاد این تاریخ نسخۀ اصلی است و نسخۀ حاضر گویا از سدۀ 14 ق باشد] به خطّ شکستۀ نستعلیق تحریری زیبا، بی تاریخ. (با علامت: وزیری).
3-                       رونوشت وقف نامۀ مسجد میر خضرشاهی در ادارۀ کلّ اوقاف و امور خیریّۀ استان یزد، ش 1396 م، آرشیو 178، مستند به تاریخ سوم ذی قعدۀ 1286 ق، تایپ شده، بی تاریخ17، ( (با علامت: اوقاف) این نسخه پر از اغلاط تایپی است.
4-                       وقف نامچۀ مسجد میر خضرشاهی واقع در محلّۀ چهارمنار یزد، یزد: بی‌نا [چاپخانۀ گلبهار، 1327ش، جیبی، 38 ص]. (با علامت: چاپی).
اهمیّت وقف نامۀ نامبرده
تاریخی:
این وقف نامه به غیر از اینکه سندی تاریخی دربارۀ یکی از مکان های مذهبی و آثار تاریخی یزد است، دارای اطّلاعات تاریخی - اجتماعی و ارزنده ای از سده های 9 و 10 ق در شهر یزد، اماکن، باغ ها و نام ها بویژه نام برجستگان سلسلۀ مرشدیۀ ایران در حوالی یزد و شیراز است و می تواند از لحاظ سلسله نسب برخی خاندان های یزدی سودمند باشد.
ادبی:
وقف نامه دارای مقدّمه ای آراسته به ترکیبات بدیع و زیبای فارسی و عربی همراه شده که تا حدّی نثر متکلّفانه را تداعی می کند.
مؤلّف به غیر از تمسّک جستن به آیات قرآنی و عبارات عربی، از اشعار فارسی و عربی هم سود جسته است، همو در متن نیز بهره ور از سجع های زیبای فارسی و عربی شده است.
نتیجه:
بنا بر آنچه که آمد، نتیجه گرفته می شود، وقف نامۀ نامبرده یکی از وقف نامه های مهم در عصر خود بوده و می باید نسخ دیگری داشته باشد که در هر قرن بوسیلۀ بزرگان شهر تأیید و ممهور می شده است. زیرا تمام نسخه های موجود استنساخی است و کهن ترین نسخه هنوز بدان دسترسی حاصل نشده است.
توضیح آنکه، برخی اسامی خاص ناخوانا بود و بین عبارات تأییدکنندگان خطّ تیره – نهاده شد. مرور کنندۀ نسخۀ موزه هر جا که نتوانسته آن را با اصل برابری دهد، کلمۀ کذا گذاشته است. عبارت داخل [] را نسخۀ موزه ندارد.
مصححان از خانم مریم عظیم که زمینۀ دست یابی به نسخۀ ادارۀ اوقاف را فرهم کرد، تشکّر می کنند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نویس
1- «این شخص، غیر از شمس الدّین محمّد خضرشاه و فرزند قطب الدّین خضرشاه است که در همان زمان می زیسته‌اند و آثار متعددی در یزد داشته‌اند و در تواریخ یزد، احوالشان مذکور است.» (یادگارهای یزد 2: 250).
2- افشار، ایرج: یادگارهای یزد، یزد: نیکوروش و انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، چاپ دوم، 1374، ج 2: 250.
3- «محلّۀ چهار منار، از محلاّت قدیمی یزد است. نام قدیم آن موضع کوی بهروک بوده است. وجه تسمیۀ جدید آن به مناسبت وجود چهار منار دو مدرسۀ مقابل هم (معروف به مدرسۀ چهار منار) بوده است که به دستور شمس الدّین محمّد بن رکن الدّین در سر کوچۀ بهروک ساخته شد. (تاریخ جدید یزد: 88) (در سال 728) و موجب آبادی آن محلّه گردید. یک حدّ این محلّه رودخانۀ خشکی است و پلی بر روی آن زده و آن را «پل چهار منار» نام گذارده بودند (جامع مفیدی 3: 678). محلّۀ چهار منار از محلاّت معروف خارج از حصار و محلّ باغ های دورۀ شهر بوده است و قسمتی از آن به نام کوچۀ بهروک موسوم بوده. مؤلف جامع مفیدی گفته است: «کوچۀ بهروک که اکنون به چهار منار اشتهار یافته» (جامع مفیدی 1: 187) (یادگارهای یزد 2: 239).
4- «نام کوچۀ بهروک به عنوان سکّۀ بهروک و کوی بهروک در جامع الخیرات [ص 139] به مناسبت آثاری که شمس الدّین محمّد در آنجا ایجاد کرد، مکرّر آمده است و آن را "ظاهر یزد" دانسته» (یادگارهای یزد 2: 249).
5- یادگارهای یزد، همان 2: 252-251.
6- «مراد، خلفای سلسلۀ مرشدی از متصوّفه ای است که به شیخ مرشد، یعنی شیخ ابواسحق کازرونی معتقد بودند.» (یادگارهای یزد 2: 250).
7- «اصطلاحی برای خانه های اعیان از قبیل آنکه امروزه «دولت منزل» می گویند.» (یادگارهای یزد 2: 250).
8- «مؤلّف جامع مفیدی به علّت "دولتخانۀ خود" نوشته است که در "کوچۀ بهروک که اکنون به چهار منار اشتهار یافته ساکن بود."» (ج 1: 187) (یادگارهای یزد 2: 250).
9- مراد، روستای گردفرامرز است که در یک فرسنگی یزد کنونی و بر سر راه یزد به تهران قرار دارد.
10- «سلسلۀ مرشدیّه در یزد اهمیّتی داشته است و یکی از اقطاب آن ها موسوم به شیخ فریدالدّین عبدالباقی خلوتی، مدّت سی و هشت سال در یزد مقیم بود و همان جا وفات کرد و در بیت القاسمی، بیرون شهر یزد در کوی نرسوباد در گورستان مامّانوک دفن شد.» (تعلیقات جامع مفیدی 3: 937-938، به نقل از «مشیخه» نسخۀ 2143 کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران).
11- کاتب یزدی، احمد: تاریخ جدید یزد، به کوشش: ایرج افشار، تهران: امیرکبیر، چاپ دوم، 1375: 122-121 با تلخیص.
12- مفید مستوفی بافقی، محمّد: جامع مفیدی، به کوشش: ایرج افشار، تهران: اساطیر، چاپ دوم، 1385، ج 1: 187 با تلخیص.
13- طراز یزدی، عبدالوهّاب: «کتابچۀ موقوفات یزد» به کوشش: ایرج افشار، در فرهنگ ایران زمین، چاپ دوم، 1354، ج 10: 22.
14- همان: 23-22.
15- یادگارهای یزد، همان، ج 2: 250.
16- همان: 253-252.
17- نیز ر.ک: عرفان فر، محمّد جواد: فهرست اسناد موقوفات ایران، استان یزد، یزد: عرشیان، 1387: 667-665.
 
 
 
 
 
 
 
[صورت وقف نامۀ مسجد میر خضرشاهی، واقع در محلّۀ چهار منار یزد
اِعتصَمتُ بِاللهِ العَلیِّ
اَحسَنُ وَ اَشرَفُ کَلامی که کریمۀ حروف و کلماتش از روی صور و معانی، مستلزم حقایق و معارف حضرت ربّانی باشد که از جماعت خانۀ قلب انسانی که منظر عنایات یزدانی و غرفۀ هدایا از شاهراه افواه و دهنۀ دهان و السنۀ لسان به ارکان کشور نطق و بیان در مضمار ظهور و اظهار در آیند و از بوادی اَیادِی و مراحل اَنامِل چابک دستان خطّۀ تحریر و تسطیر خضر آیین خیمۀ شعور و اشعار را بر مَنَصّات بروز در استرۀ حضور تکیه زنند و واقفان خبیر و ناقلان بصیر که صفحات صحایف ضمیر منیرشان به نقوش عقل سلیم و رأی مستقیم تصویر یافته، صدر هر کتاب با فصل الخطاب بروز هر مظهر مفاخر و معان و درّ و لَآلی آن زیب و زینت دهند و صنایع افراد و ذرایع ترقّی و تصاعد بر شوامخ و اوج فصاحت و قصر بلاغت دانند.
بدایع حمد و سپاس، آفریدگاری است که افراد کاینات و اصناف موجودات، خواه خبردانان شارع یافت و هوشمندی و خواه بی خبران کنج غفلت و بی هوشی، چنانچه مقتضی رحمت رحمانیّت] عبودیّت او را گردن [انقیاد نهاده اند که: «اِن کُلُّ] مَن فِی السَّمواتِ وَ الاَرضِ اِلاّ اتِی الرّحمنِ عَبداً* یُسَبِّحونَ لَه بِالخَفیِّ وَ اَلاِعلانِ یُقَدِّسونَ لَه بِالغُدُوِّ وَ الآصالِ»
حکیمی که چون نقش بند قدرت و چهره گشای ارادتش جهت تکریم در ضمن «لَقَد خَلَقنَا الاِنسانَ فی اَحسَنِ تَقویم**» نهال سرو مثال بنی آدم را انتصاب قامت بخشید و در مکتب عَلَّمَ آدَمَ الاَسماءَ درس خواندند، ذاکران صوامع «لا یَعصَونَ اللهَ ما اَمَرَهُم» که سجّادۀ عصمتشان بر دوش کونین و آثار طاعت شان بر گوش ثقلین افتاده، به سجده سر نهادند[1] و دعوی «نَحنُ نُسَبِّحُ»* از سر نهادند و ابجد «لا عِلمَ لَنا»** از سر گرفتند.
قدسیان، آگه از اطوار علومند، ولی همه در مکتب علمش الف و با خوانند. «وَ لِلّهِ یَسجُدُ مَن فِی السّمواتِ وَالاَرضِ طَوعاً وَ کَرهاً وَ ظِلالُهُم بِالغُدُوِّ وَ الآصال»*** و جوامع درود و صلاتی که مسامع ساکنان محافل و مجامع انس و ذاکران خلوت قدس از نشر نوافع[2] آن معنبر گردد، فدای روضۀ منوّر و خوابگاه معطّر برگزیده ای که ماهیچۀ رایات رسالت آیات مقام کمال و تکمیل به القاب محمودش موشّح و معلّی و مثال اقبال و اجلال او به توضیح رفیع جسیم «اِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ»**** مزیّن و محلّی صیغۀ لغت افضالش مشتق از مصدر «کُنتُ نَبیَّاً وَ آدَمُ بَینَ الماءِ وَ الطّینِ» و بیان وصف کمالش مستفاد از معانی «ما کانَ مُحَمَّدٌ اَبا اَحَدٍ مِن رِجالِکُم وَلکِن رَسولَ اللهِ وَ خاتَمَ النَّبییِّن»*****
هنوز آدم، میان آب و گل بود
    
 
    
که او شاهنشه اقلیم و دل بود
باد و بر آل اولاد و عترت و اصحاب او که آستان هدایت آشیان ایشان منوّر[3] به اشعۀ لمعات «اَصحابِی کالنُّجومِ» ربایندگان گوی سباقت در مضمار علوم «عَلَیهِم سَلامُ اللهِ ما بُنِیَت وَ بَقیَت فِی صَفَحاتِ ألاعوامِ وَ الدُّهورِ المَساجِدُ وَالمَعابِدُ وَ تُلیَت عَلی[4] المَنابِر وَ اَلمَقابِرِ اَسامِیهِمُ الشَّریفَهٌ وَ اَلقابُهُم اَلمُنیفَهٌ دَفعاً لِلمُعانِدِ وَ طَلَباً لِلمَقاصِدِ وَ الفَوائِدِ».
* * * * *
امّا بعد بر رأی اولوالالباب که اقطاب عالم صور و معانی اند و از فیض فضل حضرت ربّ الارباب از تختگاه «آتَیناهُ الحِکمَة وَ فَصلَ الخِطاب»* به نصیب اوفر و اوفی[5] محظوظ و بهره مند گشته"[6]  پوشیده نماند که مؤسّس و بنیان[7] ایجاد و مُرصّص و منشی عالم کون و فساد و ممهّد قواعد احوال و اوضاع معاش و معاد افراد عبّاد که چابک دست قدرتش، سقف این گنبد لاجورداند و درا «بِغَیرِ عَمَدٍ تَرَونَها»** بر افراخت.
بناء ذات انسانی که فی الحقیقة، مطلع انوار صنع ربّانی و مظهر آثار لطف یزدانی و مجمع کمالات جسمانی و روحانی است، از دو جوهر جسم و روح پرداخت و اسالیب ایادی و آلاء و افانین مواهب و نِعّما در شأن ایشان ارزانی فرمود و بر بسی[8] مخلوقات تفضیل نهاد که: «وَ لَقَد کَرَّمنا بَنی آدَمَ وَ حَمَلناهُم فی البَّرِ وَ اَلبَحرِ وَ رَزَقناهُم مِن اَلطَیِّباتِ وَ فَضَّلناهُم عَلی کَثیرٍ مِمَّن خَلَقنا تَفضیلاً»*** و بواطن و ظواهرشان به دُرَرِ[9] وَ لَآلی عقل و علم و نطق و حکمت و رأی و رویّت زیب و زینت بخشید و چون عقل که اشرف جواهر است، دائماً اقتضاء طلب[10]کمالات و استدعاء اصلح[11]هرگونه کمالات می کند، کما قالَ اَلنّاظِمُ جَزاهُ[12] اللهُ خَیراً:
عقل، هرگز خطا نیندیشد
عقل را جز صلاح، نبود کار
    
 
    
با من و تو بلا نیندیشد
عقل را در صلاح هرزه مدار
لاجرم شکر چنین منحی و نعمی کریمه بر ذمّت همّت هر صاحب کمال که لوح خیال از شکل محال و بال خالی باشد و به نقوش حسن مآل، حالی لازم و واجب است که بر فحوای نصّ قویم «لَئِن[13]شَکَرتُم لَاَزیدَنَّکُم»**** وظائف آن را به تقدیم رساند.
فَشُکراً اِذا اُوتیَتَ فاضِلَ نِعمَةٍ
فَلَم اَرَ مِثلَ الشُّکرِ حارسَ نِعمَةٍ
    
 
    
وَ صَبراً اذا نَابتکَ[14]نَائِبةُ الدَّهرِ
...

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا