سید محمد میر سلیمانی

مدیر کل محترم فرهنگ وارشاد اسلامی یزد

سلام علیکم

قلمرو نفوذ معنوی و قدرت علمی وادبی کمال الدین محمد بافقی مشهور ومتخلص به وحشی بافقی  بر هیچکس پوشیده وپنهان نبوده ونخواهد بود.او یکی از پرافتخارترین ادیبان و شعرای زبردست ایران زمین است که صیت ذوق وهنرش گستره های ایران را در نوردیده و آرامبخش روح  فارسی زبانان خارج از کشور مالوفمان هست و طی پژوهشی که نمودم در تمامی کتابخانه هایی که دربردارنده کتب فارسی هستند نسخی از اشعار وآثار او را می توان یافت. به دیگر سخن نا همشهریانش اورا بیشتر برداشت کرده و عزیز می دارند تا ما که خودی هستیم!!! می گویید اشتباه می کنم  مصداق عینی اخیردر مورد بازشناسایی دقیق محل دفن اورا یادآور می شوم تا حقیقت روشن شود.

جناب مدیر کل محترم

اینها تعدادی از القاب و توصیفاتی است که ناهمشهریان او در سده های گذشته از ادیبان ودانشمندان بر قلم جاری ساخته و اورابا شکوه هر چه تمامتر ستوده اند:

“ مولانا وحشی به لطف طبع، ناظم مناظم خوشگویی است. لآلی آبدار مثنویش قلاده فصاحت است و فراید شاهوار غزلش نمایم بازوی بلاغت.

نور مــــعنی در سواد شعر اوست

چون سحر در زلف عنبر بار شب

مولانا هیچ وقت بی‌زمزمه دردی و سوزی نبوده و پیوسته نشانه عشق بر مزاجش غالب می‌گشته[۱].

این اولین نوشته بعد از مرگ اوست که  امین احمد رازی یازده سال پس از مرگ وحشی بافقی  در هفت اقلیم  او را بدنیای آنروزکه فاقد موج و مغناطیس و تصویر وصدا وتکثیر فوق نوربود معرفی می نماید!!!….بعض دیگر هم چنین نوشته اند:

” گلشن یزد را بلبل خوش نوا و عندلیبی نغمه سرا بود بخوش نوایی او هیچ مرغ از آن گلشن برنخاسته” شاعر خوش طبع و پخته” که محتشم توجهی کلی به وی داشته است”افصح المتکلمین، ابلغ المتاخرین املح البلخا، اشهر الفصحا، خلاصه الشعرا،… ادیب دبستان عاشقی، با شاهد توفیق در عین موافقی، مولانا کمال الدین وحشی بافقی،… سلیمان طبعش را جن و انس خیال مسخر و محیط فکرش را خس و خاشاک از گوهر، اشعار او خصوص غزلیات همه عالیست وقتی که مولانا محتشم طنطنه شاعریش قاف تا قاف را گرفته بود او در برابر آمد و طرز نوی در عرصه او زد “به حدت طبع و سرعت فهم از همگنان ممتاز بوده در فنون فضایل از ابنای زمان سرافرازتر بوده است”. نادرالعصر و شاعری متین و نکته پردازی رنگین که هر چه گفته ناخنی بر دل می زند.” در غزل و مثنوی یگانه دهر و از دیوان غزلیاتش ابیات عاشقانه بر زبان آشنا و بیگانه بسیار است. جوان حمیده اخلاق، خجسته اطوار و شاعری شیرین کلام، فصاحت آثار و بی‌شائبه تکلف، نادره دوران و وحید زمان بوده در غزل و مثنوی سر خیل فصحا و شعرای آن اوان”، از سخنوران صاحب قدرت و شعرای بلاغت گستر که هیچ وقت بی‌زمزمه عشق نبوده و پیوسته سوزی و گدازی داشته”، غزالان وحشی معانی رام وی بوده اند و اوستادی و مایه وری او فی الجمله مانع خامی و بی‌رتبگی کلامش شده است. قصه فرهاد و شیرین و ناظر و منظور او در دو مثنوی به کمال عذوبت و شیرین زبانی اداء فرموده”، الحق سخنانش ملاحتی تمام و حلاوتی مالا کلام دارد”. طوطی شکرستان فن معانی و بیان، بلبل شیرین زبان حدیقه نکته سنجان”از شعرای امتیازی و متتبعان طرز بابا فغان شیرازی است. فرهاد و شیرینش چون در نهایت شیرینی و عذوبتست بر السنه و افواه مشهور گردیده است”. غزال بیشه نکته سنجی و سخندانی که اشعار دلاویزش معدن فصاحت است و گفتار شور انگیزش سر تا سر با لطافت است”. مثنوی فرهاد و شیرینش مشهور و مطبوعست”. هیچ‌گاه بی‌زمزمه دردی و سوزی نبوده”و سخنش چاشنی درد دارد”. از دوستان ملا محتشم کاشانی و از سخنوران به نام و نشان دوران شاه عباس ماضی که ترکیب بند او خاص و عام را ورد زبان است”. از زبردست ترین شاعران قرن دهم ایران و سخن را بسیار عاشقانه و سوزناک و شورانگیز می سرود و طبعی بسیار روان دارد”. شاعری دلسوخته و عاشق که از اشعارش سوز و گداز سوختگان معرفت الهی را می‌توان احساس کرد”. شاعر سوز و گداز، پاکباز، وارسته، حساس، قانع و بلند همت که غزل‌هایش به تازگی مضمون و سادگی بیان شهره است“.(به نقل از مجمع الخواص صادقی -۱۰۱۶ق  / احیا الملوک محمود سیستانی -۱۰۱۹ق/ عرفات العاشقین اوحدی -۱۰۲۴ق/ مجمع الفضلا ی لقایی- ۱۰۱۹ق/  میخانه فخرالزمانی ـ ۱۰۲۸ق/ عالم آرای عباسی ـ ۱۰۳۸ق /  جامع مفیدی مستوفی ـ ۱۰۹۰ق / بهارستان خوافی ـ ۱۱۶۰ق / ریاض الشعرا ـ ۱۱۶۱ق /آتشکده آذرـ ۱۱۷۵ق / صحف ابراهیم ـ ۱۲۰۵ق/ خلاصه الافکار تبریزی ـ ۱۲۰۶ق. / نتایج الافکارـ ۱۲۵۸ق/ مجمع الفصحای هدایت ـ ۱۲۸۴ق /  هفت آسمان آغا احمد علی ـ ۱۲۹۰ق/ شمع انجمن بهادرـ ۱۲۹۲ق)

 

. قاسم بیگ افشار (متوفای۹۸۹ق)، رامی اردوبادی، ظهوری ترشیزی، تقی الدین اوحدی بلیانی، شرف زردوز تبریزی وطهماسب‌قلی بیگ عرشی از شاگردان او بودند”. وصفی نیز در سال ۱۲۷۰ق .در مکتب واسوخت از وحشی بافقی تقلیدکرده. اعتضاد السلطنه، وزیر علوم ناصرالدین شاه در وزن وشیوه فرهاد وشیرین وحشی بافقی، هفت نامه عاشقانه را سروده است.وصال شیرازی ونیز صابر شیرازی کار نیمه تمامش را تکمیل نمودندو….

حال ما برایش چه کرده ایم؟؟

درست است که در دل و جان همه ما جا دارد و نکوداشتی هم برایش گرفتیم اما تصدیق می فرمایید که کافی نبود والان بهانه محکمی است که با بازشناسایی آرامگاهش او را بیشتر وبا افتخار والاتری به گردشگران  شهر ادب پرور یزد معرفی نماییم.این مهم دستور وجدیت جنابعالی و نیز مدیریت محترم گردشگری استان را می طلبد تا آستین همت بالا زده و اقدام لازم وکافی مبذول فرمایید.

فقط یک نکته را در ارتباط با لطف و بزرگواری خواهر زاده فرهیخته ومحترم مرحوم فرخی یزدی یادآور می شوم:

محل دفن وحشی بافقی دوبار جابجا شده .آنچه در گوشه راست عکسی نشان داده میشودکه ازاداره دارایی یزد دردسترس است  همان حظیره ای است که بعدا بیاد بود او ساخته شد وبا احداث خیابان امام از بین رفت  به عبارت دیگر مدفن او در آنجا نبود. توضیح اینکه به نوشته محمّد مستوفی بافقی، محمّد علی بیک، ناظر بیوتات یزد در زمان صفویه حظیره‌ای مختصر به پاس احترام بر روی قبر وی می سازد و بعدا شمس الدین محمّد بافقی از بزرگان و خیرخواهان آن روز یزد، گنبدی بر فراز آن بنیان می گذارد که مستوفی بافقی در سال ۱۰۸۲ ق ـ ۱۱۰۳خ یعنی ۹۱ سال بعد مرگ وحشی آن را رؤیت کرده بود . قبر وی که در بازارچه صدری قرار داشته به گرمابه‌ای بنام صدری تبدیل می‌شود و بعدا در طرحریزی خیابان فعلی امام روبروی شاهزاده فاضل به دست طراحان بی‌فرهنگ در میان خیابان قرار می گیرد. سنگ مزار وی نیز در اوّل کوچه اهرک در حظیره ملا در کنار خیابان رها می‌شود! ظاهرا روی سنگ مزبور غزل شیوایی که به شرح زیر بوده حک شده که در سال ۱۰۲۸ق ـ ۱۰۵۰ خ. ملا عبدالنبی فخرالزمانی قزوینی وجود آنرا تایید می‌کند و سعید نفیسی در سال ۱۳۴۲ خورشیدی آنرا در کنار خیابان می بیند :

کردیم نامزد به تو نابود و بود خــویــش

  گشــــتیم هیچکاره ملک وجود خویش

غماز در کمین گــــهرهای راز بــــود

    قــفلی زدیم بر در گفت و شنود خویش

من بودم و نمودی و باقی خیـــال تـــو

   رفتم که پــرده‌ای بکشم بر نمود خویش

یک وعده خواهم از تو که گردم در انتظار

  حاکم تــویی درآمدن دیر و زود خویش

از چشم من به خود نگر و منع کن مـــرا

  بی‌اختـــیار گر نشوی در سجود خویش

گو جان و سر برو، غرض ما رضای تست 

حاشاکه‌ما زیان تو خواهیم و سود خویش

بزم نشاط یار کــــجا وین فــــغان زار

  وحشی‌نوای مجلس غم کن سرود خویش

 

در سال ۱۳۲۸ق ـ ۱۲۸۸خ در محلی که بعدا اداره دارایی یزد می‌شود چهار طاقی به عنوان قبر وحشی بافقی می سازند و سنگ سفیدی روی آن می گذارند. وقتی اداره مذکور ساخته می‌شود آن چهار طاق هم از بین می‌رود و از سرنوشت سنگ قبر اوّلی و نیز سنگ سفید ذکر شده اطلاعی در دست نیست. اردشیرخاضع درتذکره سخنوران یزد از سنگ دیگری نام می‌برد که مشهور بوده وحشی بافقی عصرها بر روی آن می نشسته وبرای مردم دوستدارش شعر می‌خوانده ودارای نقوش وخطوطی برآن بوده وخاضع آنرا حدود ۱۳۰۰خ نزدیک حظیره ملا سر کوچه ای دیده است. بهرحال هرکدام از ایندو مکان که مورد بازشناسایی قرار گیرد و به طرز شایسته ای بازیابی و حظیره ای با شکوه ولو در جای مناسب دیگری؛ برایش ساخته شود بزرگترین خدمت به تاریخ ادبی یزد و نیز کشور خواهدبود.

سید محمد میرسلیمانی /مشهد مقدس آبان ۹۳

 

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا