وحید شیخ احمد صفاری

هـــــــــای لایت ها

وحید شیخ احمد صفاری

 

اینترنت ملی

صبح ها خانم ها

عصرها آقایان

 

از تمام اعتراض نکردن هایشان

وحشت بی تفاوتی نشست

وقتی که فکر می کردم ایده آلم

 

صفحه تلویزیون شفاف

دکورها تمیز و براق

قفسه کتاب ها پر از گرد و خاک

 

بعضی چیزها را باید نوشت

نه برای مخاطب

برای آن که خفه نشوی

 

باید در جوی شست

بعضی ناآدم ها را

لجن های که تمیزترند

 

 

لخت و عور به نمایش می گذارند

درخت هایی در پاییز

خرمالو و انارهایشان را

 

باغی پرت ، بیرون از شهر

جشن عروسی

110 چقدر زود آمد؟!

 

طواف کعبه

پیرزن ویلچر نشین

ساعت ها خرید در بازار مکه

 

محرم هر سال و نهر علقمه

چه غوغایی برپاست

وقت غذای نذری

 

نیمه شعبان

قرص کامل ماه

صاف تر از چراغانی ریاکارانه

 

خیابان های نیمه شعبان

لب های دعاخوان سپور خسته؛

کاش می آمدی!!!!!

 

مداحی نوین

حرکات موزون

اشعار ناموزون

 

سینه های عریان

زرق و برق کتل دارها

نگاه پر از شوق و حسرت

خاطرات جنینی کودک

 

چه تسلسلی دارد رمضان!!

ضعف قبل از افطار

سنگینی بعد از افطار

 

نسب پدران ما

شاید برسد به آدمک چوبی

چقدر فریب می خوردند؟

 

صبح زیر تختم بود

پوکه های خالی فشنگ

دیشب باز خواب  خودکشی دیدم

 

سقوط کن یا صعود

بهتر است تا در جا

 روی نقطه عطف

  

باید معمولی بود

اما هنرمند

بنویسی تا دق نکنی

 

نیاز به یک غریبه

بنشیند /حرف هایم را بشنود

برود/ بی کلامی

 

نیاز به یک کر و لال

بنشیند/ حرف بزنم

نگاهم کند/ لبخند بزند/ برود

 

به یک شانه نیاز است

سر روی آن بگذارم

پرسشم نکند

 

بهشت / زیارت / پول

سوریه/ مکه/ کربلا

دهها بار

 مادر آرزوی مشهد

 

انسان ها و دیوار

چه شباهتی

بی چشم و رو هستند

 

می خواهم شما را ببوسم خانم

با شما هستم خدا!

می خواهم شما را ببوسم آقا

 

جهان چهارمی بیا

می خواهم جهان سومی  بودنمون  را

بهت بندازم

 

جهان سومی ام

دلخوشی هایم!!!

اجساد عزیزانم

خیال آزادی ام

 

باز هم مورفین لطفاً

زخم  خاطراتم سر باز  کرده

کمی آهسته تر، آقای روزگار

 

اگر زن ها نبودند

یک سطر نوشته نبود

نصف صندلی اتوبوس خالی بود

 

من ترور نمی شوم

آهسته نمی روم/ آهسته نمی آیم

اصلاً نمی روم/ نقطه

 

آقا یک برش کوچک می فروشید؟

کیک برای تولد دخترم

امسال قول قول قول دادمش!

 

سادیسم / مازوخیسم

تمامی سرگرمی

این روزهای الکی خوش

 

 

این گونه که ما زندگی می کنیم

هیچ جهان سومی هم

خودش را نمی کشد

 

رحم اجاره ایی

فقط خرج یک سال  ادای زندگی

سال دیگر خدا بزرگ است

 

دنیا شکل خوابه

خوابیدیم؟

می زنیم به خواب؟

 

آقای کیوسک

همان همیشگی

روزنامه/ سیگار/کوکاکولا

 

آقای کیوسک

همیشگی

خسته شدم از ادامه

سیگارش تندتر باشد

 

سرنوشت درخت

تبر است

کلاغ که پرید

 

یک سیب/یگ حوّا حوری

خدایا هوس کرده ام

از زمین اخراجم کنی

 

حواب ندهید

فکر کنید

علم بهتر است یا ثروت؟

 

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا