وحید شیخ احمد صفاری

يکي از بحث‌هاي داغ کتابهاي تحليل تاريخ ايران در چهل پنجاه سال قبل، اين بود که آيا در ايران شيوه توليد آسيايي يا فئوداليسم به شکلي که مارکس تحليل کرده، وجود داشته است يا نه؟ فوران نيز در کتاب مقاومت شکننده نشان مي دهد که عمده ترين شيوه توليد در پانصد سال اخير در ايران همواره شيوه توليد «دهقاني سهم بري» بوده است و سرف و اشرافيت موروثي به شيوه حقوقي، وجود نداشته است.

دکتر کاتوزيان می گوید، روابط طبقاتي ملازم آن به شکلي که در اروپا تجربه شد، در ايران مصداقي نداشته است. کاتوزيان تاکيد مي کند دليل عدم شکل گيري فئوداليته به اين واقعيت باز مي گردد که ايران اقليمي خشک و بي آب بوده و اضافه محصول روستاهاي کوچک و پراکنده به حدي نبوده که بتواند پاسخگوي يک اشرافيت محلي باشد.

نظریه دولت فئودالی (فئودالیسم) و انطباق آن بر تاریخ ایران

سوال اصلی: آیا می توان فئودالیسم اروپایی را بر تاریخ ایران منطبق نمود؟

سوال فرعی:  آیا نظام ارباب – رعیتی در ایران همان فئودالیسم اروپایی است؟

فرضیه اصلی: فئودالیسم را نمی توان به طور کامل بر تاریخ ایران منطبق نمود بلکه می توان گفت در ایران نوعی فئودالیسم بروکراتیک یا بزرگ مالکی دیوان سالارانه حاکم بوده است.

تعاریف گوناگونی از فئودالیسم وجود دارد که در زیر به بیان آنها می پردازیم.

1 . فئودالیسم ؛ یک روش حکومت است که رابطه ی اساسی آن نه رابطه ی حاکم و تابع یا دولت و شهروند بلکه رابطه لرد واسال است ( لرد همان ارباب « فئودال »  است که زمین متعلق به اوست،لرد برای اداره زمین های خود زمین را تقسیم می کند و به واسال ها یا پیروان خود می دهد تا آنها از طریق بهره کشی از رعیت به تولید بپردازند و سود حاصل بین لرد، واسال و رعیت توزیع شود)

2 . دولت فئودالی، انجمنی از فئودال هاست که این فئودال ها گرایش ذاتی به انتقال قدرت به طرف پایین و به سمت حلقه های تحتانی روابط ارباب – واسالی دارند. در این حالت دولت فئودالی است چراکه نمی تواند قدرت را در دست خود متمرکز کند بلکه در این دولت، قدرت توزیع شده است.

3 . نظام فئودالی بر بهر کشی مالکین از دهقانان از طریق تصاحب محصول اضافی کار آنان مبتنی بود و در واقع ماهیت تمام شکل های فئودالی عبارت بود از تصاحب محصول کار دهقان به وسیله ی فئودال ها.

4 . دولت فئودالی دولتی است که در آن زمین داری منشاء قدرت سیاسی است. این دولت دارای چند ویژگی اصلی است:

الف. وجود زمین های مشروط و غیر مشروط.

ب. عدم تمرکز قدرت سیاسی و وجود سلسله مراتبی از آن ( قدرت بین پادشاه، کلیسا، لردها، واسال ها و ...  توزیع شده است.)

ج . بهره کشی فئودال و واسال از سرف

در این تحقیق تعریف آخررا تعریف اصلی فرض نموده و بر اساس آن به توضیح فئودالیسم در ایران پرداخته ایم.

فئودالیسم در ایران

در اواخر دوره اشکانیان روابط مبتنی بر برده داری از بین رفتن و روابط مبتنی بر فئودالیسم به تدریج جایگزین آن شد. روند تکامل روابط فئودالی در ایران از زمان ساسانیان شروع شد در این دوره بردگان آزادی خود را بدست آوردند و از آنجا که ابزار تولیدی در اختیار نداشتند بر مبنای روابط تولید جدید در اراضی مالکان بزرگ به کار پرداختند و جماعت های روستایی که دارای زمین های اشتراکی بودند تحت تسلط زمین داران بزرگ قرار گرفتند، روابط فئودالی در  دوره مغول به علت کاهش جمعیت و بهره  کشی بیشتر از جمعیت کم، به اوج تکامل خود رسید. این روابط تا زمان اصلاحات ارضی ادامه داشت و با اصلاحات ارضی دوره  تاریخی فئودالیسم به پایان رسید.

برای اینکه بدانیم آیا فئودالیسم در ایران وجود داشته یا خیر، می بایست به ارزیابی ویژگی های این مسئله بپردازیم که آیا ویژگی های فئودالیسم در اروپا قابل انطباق بر ایران می باشد یا خیر؟

الف . وجود زمین های مشروط و غیر مشروط:

در ایران شش نوع زمین وجود داشت که شامل زمین های:

1      دیوانی 2.      سلطنتی  3.      وقفی   4.      مالکی   5.      خرده مالکی   6.      اقطاع، تیول و سیورغال

می شد از این زمین ها پنج نوع اول، زمین های غیر مشروط و نوع ششم، مشروط به حساب می آمد.

1 . زمین های دیوانی: این اراضی متعلق به دولت بود و در ازای پرداخت مالیات اراضی به روستاییان واگذاری می شد و روستاییان تحت تابعیت مستقیم دولتی واقع می شدند که در آن واحد به عنوان حاکم و ارباب بر آنها حکومت می کرد، در زمان ساسانیان وسعت این زمین ها زیاد بود اما در زمان اعراب بر وسعت زمین های اقطاع و در زمان مغول بر وسعت زمین های سیورغال (عواید زمینی که به جای حقوق یا مستمری به اشخاص می بخشیدند) افزوده شد و از وسعت زمین های دیوانی کاسته شد.

2 . زمین های سلطنتی: این زمین ها متعلق به شاه و دربار بود و از طریق مصادره و پیش کشی بدست می آمد، این زمین ها در زمان ساسانیان گسترده بود، در زمان اعراب نیز صاحبان املاک اراضی خود را به دربار واگذاری می کردند و تحت حمایت خانواده سلطنتی در می آمدند، سلسله های محلی حاکم بر نواحی مختلف ایران نیز زمین های سلطنتی را گسترش می دادند و هر گروهی که پیروز می شد زمین های حاکم قبلی را از آن خود می کرد، چنانچه قسمت عمده املاک سلطنتی شاهان صفوی از مصادره املاک سلسله های قبلی و املاک بزرگان و رجال بدست آمده بود. تفاوت این زمین ها با اراضی دیوانی در این بود که درامد حاصل از زمین های سلطنتی صرف هزینه های درباری می شد و خصوصی شاه بود اما درامد املاک دیوانی صرف هزینه های عمومی می شد. زمین های سلطنتی در ایران به زمین های پادشاهی در اروپا شباهت داشت.

3 . اراضی مالکی: این اراضی در مالکیت بلاواسطه و بلاشرط مالکان قرار داشتند و آزادانه از طریق ارث به اخلاف منتقل می شده اند و مالکان آنها به انجام خدمت نظامی یا اداری ملزم نبوده اند، مالک زمین بخش بزرگی از مازاد تولید را به منظور تامین زندگی خود و خانواده اش و نیز بازسازی تولید تصاحب می کرد و مابقی آن را به شکل مالیات یا خراج در اختیار دولت قرار می داد. این اراضی به اراضی مانوری در اروپا شبیه بود.

4 . زمین های خرده مالکی: این اراضی نیز خصوصی بود و وسعت آنها از زمین های مالکی خیلی کوچکتر بود و متعلق به دهقان بود. این اراضی شبیه به اراضی آلو در اروپا بود.

در زمان ساسانیان بخش وسیعی از اراضی مالکی در دست خاندان های بزرگ اشکانی و ساسانی و اشراف بود و در کنار مالکان بزرگ مالکان کوچکتری بنام دهقان هم وجود داشتند آنها نجبای درجه دوم این دوره بودند و اداره امور محلی را به صورت موروثی در اختیار داشتند، در زمان اعراب به تدریج املاک خصوصی ایرانیان به ملک خصوصی اعراب تبدیل شد. در زمان سلجوقیان به رغم گسترش اقطاع داری (بخشیدن ملک یا قطعه زمینی از طرف سلطان به کسی که از درآمد آن زندگانی گذراند) ، اراضی مالکی وجود داشت و مالکیت خصوصی به رسمیت شناخت شده بود، در زمان مغولان به رغم ضبط زمین ها توسط ایلخانان و دیوانیان یکی از خصایص بارز این دوره افزایش املاک شخصی بوده است. ظاهراً پاره ای از ماموران کشوری و لشکری اراضی اقطاعی، سلطنتی و وقفی را به ملک شخصی مبدل کردند، در دوره صفویه نیز مالکیت خصوصی به رسمیت شناخته شده بود و افراد نسبت به املاک خود از حق کامل مالکیت برخوردار بودند و می توانستند آنها را بفروشند و یا وقف کنند. مهمترین تغییری که در دوره صفویه در ترکیب مالکان خصوصی بوجود آمد افزایش مالکان روحانی بود.

5 . زمین های وقفی: این زمین ها شا مل زمین هایی می شد که شاهان، خلفا، فئودال ها و ثروتمندان به نفع اشخاص خاص و موسسات دینی مانند مساجد، مدارس، مزارها و خیریه وقف می کردند. اداره این زمین ها در دست روحانیون بود، مانند زمین های کلیسا در اروپا.

6 . اراضی اقطاع، تیول (واگذاری زمین و ملک به کسی از طرف پادشاه که آن شخص از طریق مالیات آن ملک برای خود درآمدی فرام می آورد) و سیورغال: این اراضی زمین های مشروط بودند،مالیکت این اراضی در ازای خدمتی اداری یا نظامی به صورت موقت یا دائم و موروثی در اختیار افراد مختلف قرار می گرفت تا زندگی خود را از طریق اخذ بهره مالکانه و در نتیجه بهره کشی از روستاییان تامین کنند، اقطاع در واقع اجاره دادن درامد یک ناحیه به قرار مبلغی مقطوع و به مدتی معین بود و تیول در صورت انجام خدمت اداری یا نظامی و بطور موروثی داده می شد اما به مرور اقطاع نیز مانند تیول به صورت موروثی در آمد و در بعضی زمان ها به یک معنا و به جای هم بکار می رفت.

در واقع زمین هایی اهدایی در زمان اعراب را اقطاع، در زمان سلجوقیان تیول و در زمان مغول ها سیورغال می گفتند، هر چند در ابتدا این سه با هم تفاوت هایی داشتند اما به مرور هر سه نوع اهدای زمین موروثی شدند و از معافیت های مالی و اداری و قضایی برخوردار گشتند.

تکامل مالکیت مشروط در دوران پس از اعراب این امر را نشان می دهد که بخش وسیعی از اراضی ایران به صورت اقطاع، تیول و سیورغال در دست مالکان قرار داشته است. با این وجود حقوق عالیه مالکیت این اراضی در دست شاهان، دولت یا امام بوده  است و اقطاع، تیول و سیورغال داران گماشته یا دست نشانده آنان بوده اند.

این زمین ها شبیه به زمین های فیف و بنفیس در اروپاست. با این تفاوت که فیف داران اتباع فئودال ها بودند ولی اقطاع داران اتباع پادشاه، دولت و امام،و با تغییر این افراد آنها نیز امکان داشت تغییر کند.

در آخر می توان گفت هنگامی که یک قبیله در ایران قدرت را بدست می گرفته در ابتدا اراضی دیوانی و سلطنتی گسترش می یافته اما برای اداره جامعه حکام مجبور می شدند زمین ها را به صورت اقطاع در اختیار ماموران قرار دهند و به همین دلیل زمین های مشروط گسترش می یافته است. گسترش زمین های مشروط منجر به استقلال صاحبان آن و ضعف دولت مرکزی می شده است.

 ب . عدم تمرکز قدرت سیاسی و وجود سلسله مراتبی از آن (قدرت سیاسی بین پادشاه، روحانیون، خان ها، سران قبایل و بزرگان لشکری و کشوری تقسیم شده بود)

مساله عمده در تعریف دولت فئودالی در ایران وجود دولت های نیرومند متمرکز در دوره های متوالی تاریخ ایران است که در تضاد کامل با دومین ویژگی دولت فئودالی در اروپا یعنی عدم تمرکز قدرت سیاسی قرار دارد، مورخان مارکسیست به منظور فایق آمدن بر این مشکل،تحلیل خود را در بستر دوره های متوالی تمرکز گرایی – تمرکز گریزی ساختار دولت در ایران قرار می دهند بدین طریق صورت بندی و تکامل ساختار فئودالی بر اساس تضاد میان اقطاع داران و دولت مرکزی تئوریزه می شود. زوال قدرت و کنترل حکومت مرکزی و افزایش استقلال اقطاع داران بدین سان به عنوان شرط اساسی وجود فئودالیسم در ایران قلمداد می شود.

مارکسیست ها بر این اساس به بررسی تاریخ ایران می پردازند و می گویند در دروه ی ساسانی با وجود اینکه دولت یک دولت متمرکز بود اما مالکان بزرگی نیز در این دوره وجود داشتند. در این دوره از شش خاندان قدرتمند سه خاندان از خاندان های قدیمی اشکانی بودند علاوه بر آن شهرداران، روحانیون، وزرگان و نژادگان یعنی ماموران عالی رتبه لشکری و کشوری و اسواران نیز قدرت زیادی داشتند که دولت ساسانی در قلمرو این خاندان ها قدرتی نداشت.

در دوره خلافت عباسیان اراضی اقطاع به ضرر اراضی دیوانی گسترش یافت، مالکان در حوزه اقطاع خود از قدرت زیادی برخوردار بودند، با افزایش قدرت سیاسی و نظامی اقطاع داران، قدرت مرکزی خلافت به شدت متزلزل شد، تجزیه طلبی سیاسی فئودال های بزرگ افزایش یافت و منجر به ایجاد حکومت های مستقلی گردید.

در قرن چهار تا پنج گرایش قدرتمندی به سوی تمرکز گریزی سیاسی وجود داشت که تحت حاکمیت سلجوقیان به اوج خود رسید، عدم تمرکز سیاسی که عامل آن بزرگان سیاسی و سرکردگان نظامی بود با گرایش به سوی پاره پاره شدن و خصوصی شدن زمین میان طبقه حاکمه تشدید شد و منجر به ظهور انواع گوناگون اقطاع گردید که با گسترش زمین های وقف و املاک  خصوصی همراه بود و همه این گرایش ها به قیمت نابودی زمین های دولتی تمام شد.

در دوره سلجوقی واگذاری اقطاع گسترش زیادی یافت، رواج اقطاع داری گرایش به عدم تمرکز را افزایش داد و سوء استفاده مقطع ها از امتیازات اقطاع هایشان فزونی گرفت و قدرت حکومت مرکزی رو به ضعف گذاشت.

با تسلط مغول بر ایران یکبار دیگر یک دولت متمرکز بر ایران حاکم شد اما از آنجا که مغول ها برای دستگاه اداری و وصول مالیات کارکنان آزموده و آموزش دیده نداشتند مجبور شدند که ماموران محلی ایرانی را برای اداره امور بگمارند از این رو در بسیاری از بلاد ایران خانواده هایی قدیمی که از فئودال های محلی به شمار می آمدند موقعیت خود را حفظ کردند به این ترتیب در دولت هلاکو بیان گروه حاکمه فئودال به چهار قشر یعنی سلطنتی و اعیان نظامی چادرنشین مغول، ماموران کشوری که اکثراً ایرانی بودند، روحانیون عالی مقام و اعیان محلی شهرستانی ایرانی تقسیم می شدند.

از سویی دیگر در دوره مغول اعطای سیورغال گسترش یافت. سیورغال ها از مصونیتی مالیاتی و قضایی و اداری برخوردار بودند گسترش روش مصونیت مالیاتی در زمین های سیورغال و وقف درامد خزانه دولت را به میزان زیادی کاهش داد، از آنجا که مالیات جمع آوری شده به جیب مالکان منصوب سرازیر می شد، قدرت مرکزی به ناتوانی گرایید و فئودال های بزرگ نیرو گرفتند.

در دوران شاه عباس صفوی برای جلوگیری از عدم تمرکز به قشر  اداری طبقه فئودال رو آورد و نقش عنصر ایرانی را در دولت خویش تقویت کرد، اتکای شاه به خان های ایلات ترک کاهش یافت و و نقش ارتش دائمی در مقابل سپاهیان ایلاتی قزلباش افزایش یافت،  با این همه شاه عباس  نیز قادر نبود که کاملاً تجزیه طلبی فئودالی را از میان بر دارد، چرا که بزرگان نظامی و شهرستانی هنوز در مرکز و نواحی خود از نفوذ زیادی برخوردار بودند و نیرو نظامی برای مقاومت در مقابل مرکز را در اختیار داشتند.

در دوره قاجار، محمد شاه  قاجار سعی کرد تمرکز بوجود آمده را حفظ کند به همین دلیل مواجب سپاهیان را به پول نقد پرداخت می کرد و تمایلی به واگذاری اراضی یا عواید اراضی و اعطای تیول به فرماندهان ارتشی و کارمندان نداشت اما بلافاصله بعد از مرگ او روش اعطای تیول و اقطاع به ماموران لشکری و کشوری توسط فتحعلی شاه ادامه یافت. این شیوه باعث استقلال مالی و حقوقی و نظامی صاحبان اقطاع و تیول و گسترش تمایلات گریز از مرکز و تضعیف  مدام قدرت حکومت مرکزی شد.

در زمان مشروطه، عدم تمرکز گسترش بیشتری یافت و به گونه ای شد که فئودال ها در مجلس از قدرت زیادی برخوردار شدند.

در زمان رضا شاه یکبار دیگر تمرکز قدرت بوجود آمد و بسیاری از زمین ها مصادره شد.  با این وجود  فئودال ها در حوزه خود از قدرت زیادی برخوردار بودند و آنچه قدرت آنها را از بین برد، اصلاحات ارضی در دهه چهل بود که فئودال ها را تبدیل به سرمایه داران و تاجران نمود و قدرت مبتنی بر زمین را از فئودال ها گرفت.

 ج . بهره کشی فئودال از سرف ( ارباب از رعیت )

رایج ترین شکل بهره کشی فئودال از کشاورزان دریافت بهره مالکانه بود. بهره مالکانه بر اساس فرمول پنج سهمی تقسیم می شد. دارندگان زمین، آب، بذر، دام کارگر و نیروی کار هر کدام یک سهم از محصول را می بردند بنابراین کشاورز که عموماً دارای زمین و آب نبود و حتی غالباً بذر و دام کارگر هم در اختیار نداشت، از نصف تا ثلث و حتی  محصول نصیبش نمی شد.)( البته بعضی از مورخان وجود چنین فرمولی را انکار می کنند و معتقدند سهم رعیت بر اساس نیازهای او و در حد اینکه زنده بماند و کار کند به او داده می شده و بقیه محصول به ارباب تعلق داشته است).

علاوه بر این دهقانان ناگزیر بودند قسمتی از مواد خوراکی یا اجناس مصرفی فئودال ها را تامین کنند و وظایف دیگری چون کار بدون مزد در راهها، دژها، کانال ها و همچنین تهیه خوار و بار افراد ارتشی، پذیرایی مجانی از ماموران رهگذر، تقدیم پیش کشی اجباری به فئودال ها و ... را بر عهده داشتند.

در زمان ساسانیان، عمده مالیات روستاییان به شکل بهره – مالیات بود که ثلث مقدار محصول را شامل می شد و خراگ ( خراج ) نام داشت علاوه بر این مالیات سرانه ای وجود داشت که هر مرد و زن 20 تا 50 ساله می پرداخت، در این دوره ملاکین بزرگ و دولت از روستاییان بهره کشی می کردند، در زمان اعراب نیز این وضع ادامه داشت ولی میزان خراج و جزیه فوق العاده پیش از زمان ساسانیان بود، گذشته از این،تفویض حق وصول مالیات به دهقانان و کدخدایان،کشاورزان را پیش از پیش تابع و وابسته به طبقه حاکم می ساخت. وضع روستاییان از جهت دیگری نیز بدتر شده بود زیرا اعراب بیش از زمان گذشته از مردم روستا کار اجباری طالب می کردند مانند حفر و تنقیه مجاری آبیاری، احداث و تعمیر جاده ها، ساختمان های حصار قلعه ها، مسجد و کاخ برای حکام عرب. در زمان اعراب موضوع مهر کرن افراد روستا نیز معمول شد. این عمل چنین بود که به گردن هر روستایی که خراج و جزیه می پرداخت صفحه ای سربی می آویختند و روی آن مشخص می کردند که این مرد اهل کدام بخش و دهکده است اگر مرد روستایی به ناحیه دیگری می رفت وی را بازداشت کرده به ملح سکونتش اعزام می کردند و اگر کشاورز به جایی می رفت و صفحه سربی به گردن نمی داشت او را به عنوان ولگرد بازداشت می کردند. این صفحه را فقط پس از پرداختن تمام مالیات از گردن کشاورزن باز می کردند و مجدداً هنگام حاصل نو می آویختند این رسم داغ بردگان را به یاد می آورد .

در عهد سامانیان  و آل بویه حمله فئودال ها به جماعت های روستایی شدیدتر شد فئودال ها زمین های اینان را از طریق مرافعات قضایی یا به زور تصاحب می کردند و روستاییان مزبور به مستاجر فئودال مبدل می شدند و یا به ولگردان بی خانمان می پیوستند.

در دوره مغول هم زوال شدید زمین های قابل کشت و هم کاهش شدید جمعیت فعال روستایی منجر به کاهش اساسی حجم مازاد قابل اخذ از دهقانان گردید. واکنش اولیه حکام مغول به این وضعیت تشدید استثمار کشاورزان از طریق افزایش سطح بیکاری در املاکشان بود.

در این دوره استثمار فئودالی هر چه بیشتر شدت یافت در یکی از فرمان های این دوره 27 اصطلاح در دیگری 31 و در سومی 15 اصطلاح به کار رفته که مفهوم آنها مالیات ها و وظایف و حقوق است که خزانه دولت به فئودال های مشخص بر پایه واگذاری  تیول ها و یا پاداش ها داده است در میان این اصطلاحات از مالیات های ارضی، کار اجباری نام برده شده است.

در دوران صفویه شاه اسماعیل اول که می خواست روستاییان را به سوی خود جلب کند خراج را تا  محصول کاهش داد و در زمان شاه عباس اول مالیات های مربوط به استان های مرکزی کم شد اما در زمان جانشینان شاه عباس مالیات ها  افزایش یافت علت آن پایان جنگ های خارجی و کم شدن درامد دولت و اشراف نظامی بود. اینان از طریق افزایش بهره مالکانه سعی می کردند به درامد خود بیفزاید.

بنابراین در پایان دوره صفویه پیشرفت و اعتلای اقتصادی جای خود را به انحطاط و سقوط داد و علت مستقیم آن افزایش فوق العاده بهره فئودالی و مالیات ها بود که از زمان جانشینان شاه عباس شروع شده بود. در دوره قاجاریه بهره کشی از رعیت افزایش بیشتری یافت و روستاییان بر اثر اعمال شیوه های ظالمانه صاحبان اقطاع،دهکده ها را ترک کردند. مجاری آبیاری ویران شد و ارزش زمین پایین آمد زیرا حکومت مرکزی و صاحبان اقطاع به مردم به چشم نیروی که تنها وظیفه اش پرداخت مالیات های کلان و کمرشکن برای تامین لشکرکشی های بی حساب و مخارج دربار بود نگاه می کرد.

در زمان رضاشاه به علت نیاز کشور به پول جهت  ایجاد اصلاحات بر شدت فشار بر رعیت افزوده شد اصلاحات ارضی در زمان محمدرضاشاه نیز نتوانست استثمار رعیت را از بین ببرد چرا که با کنار رفتن فئودال ها افرادی چون نزول خورها، سلف خرها و مغازه داران و دلال ها جایگزین آنها شدند.

=====================================

فهرست منابع

1.      آدرنو، م.ر. دولت نادرشاه افشار، ترجمه حمید امین

2.      ایوانف،م.س و دیگران، تاریخ ایران، ترجمه سیروس ایزدی و حسن تحویلی

3.      بشیریه، حسین، جامعه شناس سیاسی، نقش نیروهای اجتماعی در زندگی سیاسی

4.      بلوخ، مارک لئویولد بنجامین، جامعه فئودالی،ترجمه بهزاد باشی

5.      پطروشفسکی، ایلیا پاولویچ، کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول، ترجمه کریم کشاورز

6.      پوجی، جانفرانکو، تکوین دولت مدرن، درآمدی جامعه شناختی، ترجمه بهزاد باشی

7.      پیگولوسکایا، ن. و و دیگران، تاریخ ایران از دوران باستان تا قرن هجدهم، ترجمه کریم کشاورز

8.      داب، موریس، انحطاط فئودالیسم در اروپا، ترجمه ایرج مهدویان

9.      دیاکونوف، م.م،تاریخ ایران باستان، ترجمه رومی ارباب

10. سوداگر، محمد، نظام ارباب – رعیتی در ایران، موسسه تحقیقات اقتصادی و اجتماعی پازند

11. فشاهی، محمد رضا، تکوین سرمایه داری در ایران، 1905-1796، گوتنبرگ

12. فشاهی، محمدرضا، از گات ها تا مشروطیت، گزارش کوتاه از تحولات فکری و اجتماعی در جامعه فئودالی ایران

13. فشاهی، محمدرضا، واپسین جنبش قرون وسطایی در دوران فئودال

14. گرانتوفسکی، ا. آ و دیگران، تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ترجمه کیخسرو کشاورزی

15. لئونتیف، ل،اقتصاد سیاسی و سرمایه داری، ترجمه ا. پویا و م . آذر

16. مارکس،کارل، گروندرسه مبانی نقد اقتصاد و سیاسی، باقر پرهام و احمد تدین

17. نعمانی، فرهاد، تکامل فئودالیسم در ایران

18. ولی، عباس، ایران پیش از سرمایه داری، ترجمه حسن شمس آوری

19. کنفورت، موریس، ماتریالسم تاریخی

20. کولسینکف،آ.ای و دیگران،ترجمه محمدرفیق یحیایی


  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا