29 اسفند، سال روز ملی‎شدن صنعت نفت است. بسیاری شاید ندانند، در چنین روزی (سال 1329) محمدرضا پهلوی قانون ملی‎شدن صنعت نفت را پس از تصویب مجلس سنا، توشیح کرد در حالی که هم محمدرضا پهلوی و هم اکثریت مجلس در راستای حمایت از منافع شرکت نفت ایران و انگلیس، هیچ‎گاه حاضر نبودند تا قانون ملی شدن صنعت نفت را بپذیرند؛ تنها ده روز قبل از آن، جز یازده نماینده فراکسیون اقلیت حتی چهار نماینده دیگر کسی حاضر به امضاء کردن ماده‎ واحده ملی‎شدن صنعت نفت نبود تا در صحن مجلس مطرح گردد.در 24 اسفند، همین نمایندگان همگی به یک ‎باره به این قانون گردن نهادند و از آن دفاع کردند.
این قانون شاید یکی از مهم‎ترین و شجاعانه‎ترین و عجولانه‎ترین قوانین کشور در نظام پارلمانی بود و مجلس شورای ملی در حالی قانون ملی‎شدن صنعت نفت را پذیرفت که چند ماه پیش از آن به نخست وزیری رأی داده بود که می‎آمد تا جنبش ملی‎شدن صنعت نفت را در هم بکوبد و با امضاء قراردادی جدید، عطش و انتظار جامعه برای ملی‎شدن صنعت نفت را بخواباند.
اسطوره نظامی‎گری ارتش نوین ایران، یعنی سپهبد رزم آرا، یکی از ورزیده‎ترین و باسوادترین و پرکارترین و درعین حال بی‎رحم‎ترین افسران ارتش رضاخان و ارتش شاهنشاهی بود. مردی که در میان ارتشیان عصر پهلوی می‎توانست یک استثنا باشد، تبدیل به چماق سنگینی شده بود تا بتواند مردم ایران اعم از مذهبی‎ها و ملی‎گرایان را از خیال ملی کردن صنعت نفت پشیمان سازد؛ فرد دسیسهگر و حیلت‎سازی که می‎گفت با یک تیر نباید یک هدف یا دو هدف را زد بلکه باید هم‎زمان، چهار هدف را مورد اصابت قرار داد. کسی که وقتی به مجلس آمد، نمایندگان فراکسیون اقلیت فریاد مرگ بر دیکتاتور سردادند تا بتوانند تلاش‎های مشترک سفارتخانه‎های آمریکا و انگلیس را ناکام گذارند، در حالی که حمایت سفارت کبرای روسیه را هم به دنبال داشتند. مردی که در دماغ خویش سودای رضاخانی دیگر را داشت و محمد رضای 29 ساله را همچون احمدشاه، موجودی ضعیف، ناتوان و ناکارآمد، در برابر خویش می‎دید. او آمده بود تا بماند و بر همه کشور سیطره یابد چرا که بهتر از هرکس وجب به وجب این کشور را درنور‎دیده بود و این چیزی است که کتاب جغرافیای نظامی‎اش گواهی می‎دهد.
اما رزم آرا همانند بقیه نظامیان عصر پهلوی دوم، بیش از آنکه به وظیفه اولی هر ارتشی گردن نهاده باشد، وظیفه دوم تحمیلی عصر رضاخانی را جدی گرفته بود. آنانی که قانونا برابر عرف پذیرفته شده در همه‎ جای دنیای مدرن و غیر مدرن، تکلیف دفاع از مرزهای کشور را داشتند، به واسطه یک قانون ظالمانه، وظیفه امنیت داخلی را که قانونا برعهده نیروهای امنیتی و پلیس است، بر عهده ارتش گذاردند. ارتش در طول 30 سال از حیات خویش تا این زمان، بیش از آن‎که در مرزها، از کشور دفاع نماید، در داخل کشور در برابر مردم ایستاده بود و از افسرانی که انتظار می‎رفت، از کشته دشمنان خارجی و متجاوزان پشته سازند، گلوله‎هایشان، تنِ رنجور مردم عشایر در لرستان و نمازگزاران مسجد گوهرشاد و کردهای کردستان، ترکمن صحرا و... را نوازش می‎کرد و همین سپهبد رزم آرای ورزیده و شجاع، جزء اولین کسانی بود که در برابر بیگانگان علم تسلیم برافراشت و کشور را به دشمن پیش ‎کش نمود تا جریان نفت برای متفقین تداوم یابد، کالا به ارتش روسیه برسد، قیمت پول ملی کاهش یابد و مردان و زنان برای سربازان متجاوز به بیگاری بروند و ده‎ها مشکل دیگر. اما مردان نبرد، به دنبال حزب بازی و دسته سازی و گروه نوازی بودند؛ جمعی به دور سرلشکر حسن ارفع جمع شدند و حزب آریا را ساختند تا از سوی ارباب انگلیسی حمایت شوند، گروهی پنهانی پیرامون حزب توده و سازمان نظامی‎اش بسیج شدند چرا که قدرت آینده را، همسایه شمالی می‎دیدند خاصه این که می‎توانست به سؤالات روشنفکری آنان پاسخ دهد، اما جمعی زیرکانه راه قوام السلطنه را درک و از حزب دموکرات قوام حمایت کردند و ستاره اقبال خویش را در سفارت آمریکا جستجو کردند که رزم آرا و مردانش از گروه اخیر بودند. آن‎ها به‎خوبی می‎دانستند که چنبره قدرت در ایران از انگلیس در حال خلع است و اختاپوس قدرت آمریکاست که در قالب ادارات مختلف در ایران سر بر می‎آورد.
میل به ملی‎شدن صنعت نفت با تأثیر از فتوای مختلف علماء در استشهاد به آیه «لن یجعل‎ا... الکافرین علی المؤمنین سبیلا'' و اعلامیه‎های مختلف اصناف، اقشار و احزاب و استناد به اشعار فردوسی - چون ایران نباشد تن من مباد و... به یک خواست عمومی، دینی و ملی تبدیل شده بود. همگان حق مسلم خویش را در دست دشمن ضعیف شده از جنگ جهانی دوم می‎دیدند و خواستار ان بودند؛ از سوی دیگر در قرارداد دارسی در اواخر عصر قاجار امتیاز 60 ساله نفت به «ویلیام تاکس دارسی» داده شد با سهمی معادل برای ایران و تصاحب شرکت‎ها و پالایشگاه‎ها پس از 60 سال (1903 – 1963)، که این سهم در قرارداد پرهیاهوی رضاخان به سال (1312- 1933) به تقلیل پیدا کرد. با این قرارداد جدید تازه پس از 60 سال دیگر یعنی در سال 1372 شمسی، می‎بایست تمام تأسیسات نفتی، پالایشگاه‎ها و پمپ بنزین‎ها را از شرکت نفت انگلیس می‎خریدیم تا بتوانیم آن را ملی کنیم. مهم‎تر این‎که بزرگ‎ترین نیروی دریایی جهان و کشتیهای غول‎پیکر انگلیسی از نفت ایران با تخفیف بسیار بهره‎مند می‎شدند. رضاخان به مناسبت این قرارداد دستور داد که خیابان‎ها را چراغانی کنند و بزنند و بکوبند و برقصند که اعلی‎حضرت حقوق را استیفا کرد. در این میان بزرگ پیشوای روشن فکری و رهبر بی‎منازع اندیشه مدرنیسم در ایران و فعال‎ترین متجدد و تندروترین انقلابی مشروطه‎خواه یعنی جناب «سیدحسن‎ تقی‎زاده»، رییس وقت مجلس سنا در کمال عقل و بلوغ و نبوغ رسما اذعان داشت که ''در امضاء قانون قرارداد 1312 فقط آلت فعل بوده است و فاعل کس دیگری بود و اگر قصوری روی داد تقصیر فاعل بوده و نه آلت فعل''. این اقرار صورت نگرفت مگر پس از تصویب قانون ملی‎شدن صنعت نفت و قانون ملی‎شدن صنعت نفت تصویب نشد مگر آن‎ که استاد خلیل طهماسبی، نجار جوان در مسجد شاه و در ختم آیت‎ا... فیض، با سه گلوله ابرمرد ارتش شاهنشاهی را به زمین افکند و خود به اذان گفتن ایستاد و خود را عبدا... موحد رستگار نامید. آن روز نه از گلوله‎ای دیگر خبری بود و نه از ادعای قاتلی و یا شریکی دیگر.
خلیل طهماسبی دستگیر شد و به زندان رفت، ترس ناشی از ترور رزم آرا در 16 اسفند، زهره مجلسیان را آب کرد و فورا ماده‎ واحده را امضا کردند و در 19 اسفند 1329 کمیسیون، آن را به تصویب رساند و در 24 اسفند، همه نمایندگان مخالف ملی‎شدن صنعت نفت، از ملی شدن صنعت نفت حمایت کردند و صنعت نفت ملی شد. در 29 اسفند هم مجلس سنا آن را از تصویب کامل و بی‎نقص گذراند و اعلی حضرت هم آن را توشیح کرد.
در حالی که هنوز استاد خلیل طهماسبی زیر شلاق و بازجویی افسران، در شکنجه بود نزاع بر سر این‎که بعد از ترور رزم آرا، چه کسی برای نخست وزیری پیشنهاد شود، بین اسلام‎گرایان و ملی‎گرایان مجلس درگرفت، چه این‎که شهید حاج مهدی عراقی می‎گوید با وجود تفاهم با ملی‎گرایان و دکتر مصدق بر چگونگی اجرای احکام ‎اسلام بود که فدائیان اسلام دست به فداکاری زدند. حتی بعد از ترور رزم آرا، دربار پیشنهاد تعیین نخست وزیر را به مرحوم نواب صفوی داد که پیشنهاد آن‎ها سید محمود نریمان بود؛ فردی که سیادت و مذهبی بودن او در میان بقیه نمایندگان ملی‎گرا مشهودتر بود. اما وقتی خبر این پیشنهاد به دکتر مصدق رسید آن‎ها ترجیح دادند تا دولت محلل شکل گیرد و بازی را از دست فدائیان اسلام خارج کردند؛ بنابراین به نخست وزیری حسین علاء، وزیر دربار تمایل پیدا کردند و شاهد این مدعا در صورت‎ جلسات مجلس نیز موجود است. در جلسه رأی گیری نمایندگان مجلس، برای نخست وزیری حسین علاء، تنها سید محمود نریمان به عنوان مخالف صحبت کرد و رأی مخالفت داد.
وقتی خلیل طهماسبی، رزم آرا را از میان برداشت، همه سیاسیون از آیت‎ا... کاشانی تا دکتر مصدق از این فرصت طلایی حداکثر بهره را بردند. در این زمان بود که مجلس هفدهم در استثنایی‎ترین قانون مجالس ایران حکم به برائت خلیل طهماسبی به علت خیانت کار بودن رزم آرا داد.
دکتر محمد مصدق بعد از قیام سی تیر 1331 در اوج قدرت قرار داشت، اختیارات قانون گذاری را از مجلس‎گرفته بود، فرماندهی کل قوا و فرماندهی ارتش را دردست داشت، قوه قضائیه در اختیار بود و شاه بدون اجازه او حرکتی نمی‎توانست انجام دهد. دشمنان اصلی او یعنی دربار و برخی از ارتشی‎ها و احزاب انگلیسی تبار همگی در حضیض ذلت بودند و قوام‎السلطنه به‎عنوان مفسد فی الارض تحت تعقیب قرار گرفت و از سوی دیگر دادگاه لاهه نیز به نفع ایران رأی داد.
اما تاریخ را چه می‎شود که همیشه افتخارات را برای اشراف می‎نویسند؟ چرا تاریخ ما چنین به گمراهی رفته است؟ ما انسان‎ها را چه می‎شود که می‎خواهیم مردان واقعی تاریخمان را با اصرار از تاریخ و حافظه‎مان حذف کنیم تا تصویر دلخواه خود را جایگزین نماییم.
متأسفانه تاریخ در کشور ما و در بسیاری از کشورها تاریخ‎نگاری اشراف است؛ این که گفته می‎شود تاریخ برای پادشاهان نوشته می‎شود، کمی ‎راست است و راست‎تر آن‎که اشراف نیز برای خود تاریخ می‎نویسند و یا برای آن‎ها تاریخ می‎نویسند.
دیرزمانی نیست، در چهاردهم اسفند 1357، در همین احمدآباد و بر سر قبر مرحوم دکتر محمد مصدق (اخیرا بهروز طیرانی مجموعه سخنرانی‎های احمد آباد را به زیور طبع آراسته است)، مرحوم آیت‎ا... طالقانی با قرائت تاریخی که خود به چشم بصیرت دیده بود، بیان داشت که بانی اصلی ملی‎شدن صنعت نفت، همین جوان‎های مسلمان فدائیان اسلام بودند که با ترور رزم‎آرا وحشت را در دل طاغوت انداختند و نفت را به فاصله چند روز ملی کرده‎اند. هر چند می‎ترسیم در چاپ بعدی کتاب آقای طیرانی کسانی باشند که این بخش از سخنان آیت‎ا... طالقانی را هم... بماند. چه شده که در این همه آثار و منابع تاریخی هیچ سخنی از نقش فدائیان اسلام در ملی‎شدن صنعت نفت نیست؟ چرا کسی حاضر نیست از انبوه اعلامیه‎ها و فتاوای علما و تجمعات مردم مسلمان در مساجد و دفاع آن‎ها از ملی‎شدن صنعت نفت بگوید؟ مگر نه این است که همین یازده نفر آقایان مجلس از دکتر مصدق گرفته تا آیت‎ا... کاشانی، بقایی، مکی، حائری‎زاده، شایگان و نریمان و... همگی بعد از ترور عبدالحسین هژیر توسط سیدحسین امانی به مجلس رفتند. مگر قبل از ترور هژیر (وزیر دربار) در انتخابات تهران، احدی از این آقایان رأی آورده بود؟ مگر دکتر مصدق نبود که در تجمع دربار به عبدالحسین هژیر گفته بود که تو هژیری یا اجیری؟ تجمعی که در اعتراض به نتیجه انتخابات مجلس شانزدهم و رأی نیاوردن یکی از اعضاء طرفدار ملی‎شدن صنعت نفت، در دربار تحصن کرده بودند.
چه شد بعد از ترور عبدالحسین هژیر توسط سید حسین امامی، ‎دربار و شاه انتخابات تهران را ابطال کردند و همین یازده نفر، از صندوق بیرون آمدند و به مجلس رفتند و سید حسین امامی، ‎آن‎گونه که فردوست به درستی روایت می‎کند مردانه دار اعدام را بوسید و حاضر نشد بر سر دفاع از منافع ملت، معامله کند.
چه می‎شود ما را که پروسه بزرگ ملی را تبدیل به یک پروژه حزبی و اشرافی کرده‎ایم، آن هم اشرافی که در یک هیاهوی ساختگی در برابر مشتی اراذل نتوانستند خود را حفظ کنند.
خودبزرگ‎بینی و خودخواهی ملی‎گرایان و روشنفکران ما متأسفانه فقط تاریخی نیست، عملیاتی و میدانی نیز هست. این‎ها چون نمی‎خواهند و نمی‎توانند دیگرانِ هم سنخ خود را ببیند، حاضر نبودند و نیستند که کسی را شریک قدرت خود قرار دهند، حتی اگر منافع ملی بسیار مهم کشور در آن باشد، حتی بدانند در این خودخواهی به خودشان و ملتی که به آن‎ها اعتماد کرده‎اند، ظلم بسیار می‎رود. من به همان قدر که از نوشتن کتاب‎های بی‎مقداری چون «اشتباه بزرگ ملی‎شدن صنعت نفت» توسط ابراهیم صفایی در تاریخ‎نگاری ایران شرم‎سارم از نوشتن کتابی چون «اسرار قتل رزم‎آرا» نیز سخت متأسفم چراکه جز همان چند فلشی که نویسنده در کتاب خود کشید تا برای فدائیان اسلام در افتخار پیشگامی فدا شدن برای منافع ملی و اسلامی ‎ایران شریکی بیابد، سعی کرد تا دکتر مصدق را تنها قهرمان این بخش از تاریخ بنماید.
در طول این سال‎ها بعد از نوشتن کتاب توهم‎آمیز «اسرار قتل رزم آرا» از هیچ سند و مدرکی، چیزی دال بر شرکت احدی دیگر در این ترور نیامد. اما تاریخ‎نگاری ملی‎گرا و تاریخ‎نگاری دانشگاهی ما، متأسفانه به این توهم غلط تن در داد و بدون هیچ مدرک معتبری، برای تنها نگهداشتن دکتر مصدق در افتخار ملی‎شدن صنعت نفت به این توهم دامن زد. جالب آن‎که همان مجلس هفدهم، بعد از کودتای 28 مرداد، مجددا در ماده واحده‎ای دیگر این‎بار خلیل طهماسبی را مجرم شناخت و رزم آرا را خادم به ملت دانست و مجوز قانونی دستگیری خلیل طهماسبی را فراهم ساخت.
خلیل طهماسبی تنها مرد تاریخ ایران است که برای یک عمل او یعنی ترور رزم آرا، روزی مجلس شورای ملی برخاست و او را قهرمان ملی خواند و در تجلیل از او بر همه فرآیندهای قانونی و حقوقی پشت پا زد، دوباره همان مجلس باز هم اصل تفکیک قوا را نادیده‎گرفت وکسی را که خود عفو کرده بود، برخلاف همه عرف‎های حقوقی و انسانی، به همان اتهام مجرم شناخت و محکوم کرد و راه را برای مجازات و شکنجه در دستگاه فرمانداری نظامی ‎تیمور بختیار باز کرد و به جوخه اعدام سپرد.
تاریخ نوشته‎های مختلف ما باید دوباره بازخوانی شوند؛ بازخوانی از نقش یک سویه و یک‎طرفه اشراف و سیاست‎مداران و مشاهیر. بناهای عظیم تاریخ ما باید با همه وجوه افتخارات آن، بازسازی شود. اگر مردانی روزی در مجلس تحصن کردند تا به عمل دربار اعتراض کنند، مردانی دیگر خطر مرگ را پذیرفتند و هژیر اجیر (به تعبیر دکتر مصدق) را از میان برداشتند. اگر مردانی در مجلس، به آمدن رزم آرا و خطر دیکتاتور، بیش‎تر از پیش هشدار دادند، مردان دیگری جان بر کف گذاشتند و رزم آرا را به دیار عدم فرستادند که به دنبال آن، ترس بر جان پهلوی‎ها نشست و پای قانونِ ملی‎شدن صنعت نفت را امضاء کردند.
باور کنید بزرگترین مشکل ما ایرانیان نگاه خودبزرگ‎بینانه‎ای است که به‎طور تاریخی بدان مبتلا هستیم.
واقعا دردناک است، همه افتخارات ملی‎شدن صنعت نفت و همه آن هیاهوها و تلاش‎ها، همه آن روشنفکربازی‎ها و روزنامه‎نگاری‎ها، همه آن رقابت‎ها و سیاسی‎کاری‎ها، همه و همه به دست شعبان بی‎مخ‎ها و امثال او بر باد رفت. آمریکا و انگلیس برگشتند و پسر فخرالدوله - علی امینی - آن کرد که انگلیسی‎ها او را مردی پرتلاش و دل پذیر خواندند؛ فردی که خطاب به هربرت هوور مشاور آمریکایی وزارت اقتصاد ملی گفت: هر نسخه‎ای که شما مانند پزشک بپیچید ما به آن عمل می‎کنیم. بی‎جهت نبود که هوارد پیچ عاقد قرارداد کنسرسیوم رسما اعلام کرد «همه آن‎چه را که در ملی‎شدن صنعت نفت از دست داده بودیم همه را یک جا بدست آورده‎ایم»

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا