اول اردیبهشت ماه که در تقویم ملی کشورمان به نام روز سعدی نامگذاری شده است فرصت مغتنمی تا در این باره پای صحبت‌های یکی از اعضای هیأت علمی دانشکده زبان و ادبیات دانشگاه یزد نشست. در این گفتگو آقای دکتر محمدکاظم کهدویی دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی برخی از ابعاد برجسته شخصیت و اشعار این شاعر پرآوازه ایرانی را بازگو می‌کند.

سخنوری بزرگ از یک خانواده اصیل شیرازی

اول اردیبهشت‌ماه جلالی/ بلبل گوینده بر منابر قَضبان
بر رخ او از نم اوفتاده لآلی/همچو عرق بر عذار شاهد غَضبان

مصلح الدین سعدی شیرازی از بزرگ ترین سخنوران ایران و جهان به شمار می رود که در دهۀ نخست قرن هفتم هجری در یکی از خانواده های اصیل شیراز که به گفته خودش همه عالم دین بودند، دیده به جهان گشود.

 

روزگار پرآشوب، کم رونق شدن مسلمانی


روزگار سعدی، در شیراز (سدۀ هفتم هجری)پر از فتنه و آشوب بود. دوره ای که به دلیل تاخت و تازها و جنگ و غارت ها و حمله مغول، و قبل از آن سلطۀ سلجوقیان و غزنویان، نامردمی و ظلم و فساد بیش از حد بر جامعه حاکم بود و مردم ایران عموماً و بیشتر مردم شیراز، اسیر زورمندان و ظالمان بودند. نظم و نظامی در جامعه نبود، عدم توجه به عدل و عدالت و قانون و عرف و سنت موجب از بین رفتن و کم رونق شدن بازار مسلمانی شده؛ دروغ و تزویر و مردم فروشی به اوج خود رسیده و زمان و روزگار، دوران بی اعتباری بود و تجسم فساد و زشتی. در آن دوره اگرکسی خلاف جهت سلطان زمان گام برمی داشت، گویی اسباب هلاکت خویش را فراهم ساخته بود؛ چنانکه  در "گلستان" می گوید:
خلاف رای سلطان رای جستن/ به خون خویش باید دست شستن
اگر خود روز را گوید شب است این/ بباید گفتن آنک ماه و پروین

دنیای مطلوب


عالم مطلوب سعدي، بر اساس عدالت و دادگستري نهاده شده، او پيشرفت هر حکومتي را در پيوند با مردم  و طريقت را نيز در خدمت به خلق مي‌داند و با زيرکي و هوشياري، خردمندانه مي‌کوشد زمامداران را قبل از هر فرد ديگر به وظيفۀ رعيت‌پروری و مردمداری خويش آگاه سازد و شاید یکی از دلایل ماندگاری سخن او را در همین شیوۀ او دانست.
شنیدم که خسرو به شیرویه گفت/ در آن دم که چشمش زدیدن بخفت
بر آن باش تا هرچه نیت کنی/ نظر در صلاح رعیت کنی
الا تا نپیچی سر از عدل و رای/ که مردم ز دستت نپیچند پای
گریزد رعیت ز بیداد گر  کند/  نام زشتش به گیتی سمر
ازآن بهره ورتر در افاق نیست / که در ملکرانی بانصاف زیست
بدو نیک مردم چو می بگذرد/ همان به که نامت بنیکی برند

نگاه به آینده


سعدی، آوازۀ سخن خود را گویی از روزگاران دراز پس از خود می شِنَوَد و جایگاه نظم و نثر خود را در آینده می بیند و بدان باور دارد؛ چنانکه  در جایی دیگر در"گلستان" آورده است:
"ذكر جميل سعدي كه در افواه عوام افتاده است وصيت سخنش كه در بسيط زمين رفته و قَصَب الجَيب حديثش كه همچون شكر مي‌خورند و رقعۀ منشآتش كه چون كاغذ زر مي‌برند...."

در موارد دیگر نیز در خصوص آثار خویش به گونه های مختلف سخن گفته است:

"هفت کشور نمی ‌کنند امروز/ بی‌‌مقالات سعدی انجمنی"
"من‌آن مرغ سخندانم که در خاکم رود صورت/ هنوز آواز می‌آید به معنی از گلستانم"
"هر متاعی ز مخزنی خیزد/ شکر از مصر و سعدی از شیراز"
"منم امروز و تو انگشت‌نمای همه خلق/  من به شیرین سخنی و تو به خوبی مشهور"
تا اینکه می گوید:
"ز خاک سعدی شیراز بوی عشق آید/ هزار سال پس از مرگ او گَرَش بویی"

و امام‌ خمینی‌(ره) نیز دربارۀ وی گفته اند:
"شاعر اگر سعدی شیرازی است/  بافته‏های من و تو بازی است"
و بی پایه نگفته ایم اگر به قول مرحوم استاد عبدالحسین زرین کوب بگوییم که این بیت را در وصف خود گفته است که:
"صبر بسیار بباید پدر پیر جهان را/ که دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید"

 

در کسوت معلمی اخلاق


سعدی معلم اخلاق و آداب اسلامی است و در هر فرصتی می کوشد تا مردمان را از هر گروه و نحله ای باشند، تذکر دهد و راه درست بدانها بنماید؛ حتی اینکه شاید گاهی ستایندۀ خود نیز باشد.
"نه هرکس حق تواند گفت گستاخ/سخن ملکی است سعدی را مسلّم
مقامات از دو بیرون نیست فردا/بهشت جـــاودانــی یـا جهنـم
بکــار امــروز تخــم نیکنـــامـی/که فردا برخوری والله اعلم"

محبت اهل بیت


بخشی از قصیده یکم سعدی را که پس از حمد خداوند و وصف رسول گرامی اسلام، در باره حضرت امام علی،علیه السلام، سروده، خالی از لطف نیست. انصافا ابیاتی به این محکمی در توصیف حضرت کمتر می توان یافت:
"کس را چه زور و زهره که وصف علی کند/جبّار در مناقب او گفته "هَل اَتی"
زورآزمای قلعه خیبر که بند او/  در یکدگر شکست به بازوی لافتی
مردی که در مصاف، زره پیش بسته بود/ تا پیش دشمنان ندهد پشت بر غزا
شیر خدای و صفدر میدان و بحر جود/جانبخش در نماز و جهانسوز در وغا
دیباچه مروت و سلطان معرفت/  لشکر کش فتوت و سردار اتقیا
فردا که هرکسی به شفیعی زنند دست/ ماییم و دست و دامن معصوم مرتضی
یارب به نسل طاهر اولاد فاطمه/  یارب به خون پاک شهیدان کربلا
یارب به صدق سینه پیران راستگوی/  یارب به آب دیده مردان آشنا
دلهای خسته را به کرم مرهمی فرست/ ای نام اعظمت در گنجینه شفا"

بسیار سفر باید

 

"سعدي" پس از فراغت از تحصيل به سفر پرداخت و راهي سرزمين‌هاي ديگر شد و به قول خود، در اقاليم غربت سالياني بسر برد. اين سير و سفر، نزديک سي سال به طول انجاميد؛ از جمله از هندوستان و مغرب و روم ديدن کرد.
در نوشته های سعدی، ردّ پا و مکانهايي را که به آنجا سفر داشته، به چشم می خورد؛ از جمله‌ در کتاب "گلستان" مي‌توان به: سفر به حجاز و مکه، دمشق، بيابان قدس و طرابلس و حَلب، بصره، اسکندريه، کوفه، جزيرۀ کيش، کاشغر، ديار بکر، ديار مغرب، بلخ و باميان، اشاره داشت.

سفری که سعدی در حدود سال620-621هـ. آغاز کرده بود مقارن سال655 هجری، با بازگشت به شیراز پایان یافت که کوله باری با دریایی از دانش و تجربه همراه داشت، و آثار گرانسنگ او را باید حاصل و ثمرۀ سفرها و رنجهای وی دانست که در سالهای طولانی سفر متحمل آن شده است، و براستی که: " بسیار سفر باید تا پخته شود خامی"؛ بی سبب نیست که گفته اند:"خود سفر هم به نقطه ای سَقَر است. اشاره به: السّفر قطعۀ من السّقر) وفات سعدی را در مآخذ گوناگون به سال‌های690 و691 و 694 و 695 نوشته‌اند که با توجه به ماده تاریخهای «خصا» و «خاص»(=691) که دولتشاه و سپس دیگران از او نقل کرده‌اند؛ تاریخ691 بیشتر مستند است و سزاوارتر می‌نماید.

فراتر از مرزها

 

سعدی، در خارج از ایران، و مخصوصاً شبه قارۀ هند نیز جایگاه ویژه‌ای دارد. گلستان و بوستان او قرنها کتاب درسی بوده و هنوز هم در مدارس علمیه و دینی تدریس می شود. اولین کلیات سعدی در کلکته به چاپ رسیده است و آثار وی به زبان‌های اردو، پنجابی، سندی، سنسکریت منتشر شده و کتاب "کریما"ی سعدی که در ایران کم‌تر شناخته شده، در شمارگان گسترده‌ای چاپ و منتشر شده است.
امیر خسرو دهلوی که در مثنوی سرایی، مرید نظامی گنجوی، و در غزل ارادتمند شیخ اجل سعدی شیرازی است، در بیت زیر، شراب، یعنی محتوای غزل خود را، از خمخانۀ شیخ شمرده است:
خسرو سرمست اندر ساغر معنی بریخت/ باده از خمخانۀ شیخی که در شیراز بود
ابن بطوطه، سیّاح معروف اَندلسی در سفرنامۀ خود، زمانی که در شهر هانگژو  در کشور چین بوده، می‌نویسد:
"امیر قورتی فرمانروای چین است. امیر در کاخ خود از ما پذیرایی کرد و ضیافتی برپا داشت که به آن "طوی" می‌گویند. ... سه روز مهمان او بودیم.
سپس به بندرگاه رفتیم و پسرش ما را همراهی کرد سوار کشتی‌ای شدیم که شباهت به جهاز جنگی داشت و پسر امیر با تعدادی خواننده و نوازنده سوار کشتی دیگری شد. آنان شروع به خواندن آواز چینی، عربی و فارسی کردند.
امیرزاده آواز و نغمات ایرانی را بیشتر دوست داشت. هنگامی که شعری فارسی می‌خواندند، دلشاد می‌شد و نوازندگان و خوانندگان را تشویق می‌کرد که آن آهنگ را تکرار کنند و شعر فارسی را مجدداً بخوانند. شعر و آهنگ چندین بار نواخته و خوانده می‌شد، به طوری که من هم[= ابن بطوطه] آن شعر را حفظ کردم اشعار با آهنگ دلنشین خوانده می‌شد و چنین بود:
"تا دل به محنــت داده‌ام در بحـــرِفکر افتاده‌ام   چون درنماز ایستاده‌ام توی به محراب اندری"
شب هنگام به کاخ امیر برگشتیم و شب را در آنجا سپری کردیم، نوازندگان و خوانندگان در کاخ بودند و آهنگ‌های دلنشین و زیبا اجرا کردند.
به نزدیک سلطان رسیدم، دست مرا گرفت و با گرمی آن را فشرد و با حالتی خوش و به فارسی گفت: آمدن شما به این مکان موجب خرسندی و خوشبختی است، خیالتان آسوده باشد، به نحوی با ملاطفت ومهربانی با شما رفتار کنم که آواز خوش آن به گوش تمام کسان و همشهریان شما برسد به طوری که به این ولایت بیایند و در خدمت شما باشند.
آن بیت سعدی را که در چین خواندند و ابن بطوطه در سفرنامۀ خود با اندک تفاوت ثبت کرد، از این غزل سعدی است:
"آخر نگاهی بازکن وقتی که بر ما بگذری / یا کبر منعت می‌کند کز دوستان یاد آوری
هرگز نبود اندر ختن بر صورتی چندین فتن / هرگز نباشد در چمن سروی بدین خوش منظری
صورتگر دیبای چین گو صورت رویش ببین/ یا صورتی برکش چنین یا توبه کن صورتگری
ز ابروی زنگارین کمان گر پرده برداری عیان / تا قوس باشد در جهان دیگر نبیند مشتری
تا نقش می‌بندد فلک کس را نبودست این نمک/ ماهی ندانم یا ملک فرزند آدم یا پری
تا دل به مهرت داده‌ام در بحر فکر افتاده‌ام/ چون در نماز استاده‌ام گویی به محرابم دری
گر رفته باشم زین جهان بازآیدم رفته روان/گر همچنین دامن کشان بالای خاکم بگذری
از نعلش آتش می‌جهد نعلم در آتش می‌نهد/گر دیگری جان می‌دهد سعدی تو جان می‌پروری
هر کس که دعوی می‌کند کو با تو انسی می‌کند/در عهد موسی می‌کند آواز گاو سامری"

و امیرخسرو دهلوی،همین غزل را اینگونه در وزن و قافیه و تا حدودی مضمون دنبال کرده است:
"ای چــهــرۀ زیــبـــای تــو رشــک بـــتـــان آزری/هر چند وصفت می کنم، در حسن از آن زیباتری
هـرگـز نـیـاید در نـظـر نـقـشـی ز رویت خـوبـتـر/شـمـسـی نـدانـم یا قـمـر، حـوری نـدانم یا پـری
آفــاق را گــر دیـده ام، مــهـر بــتــان ورزیـده ام /بــسـیـار خـوبــان دیـده ام، امـا تـو چـیـز دیـگـری
عالم همه یغمای تـو، خـلقی همه شـیدای تـو/ آن نــرگــس رعــنــای تــو آورده کــیـش کــافــری
خسرو غریب است و گدا، افتاده در شهر شما / بـاشـد کـه از بـهـر خـدا سـوی غـریـبـان بـنـگـری»

"نمکدان" سعدی

 

گفتنی است كه دوشاعر نامدار پارسيگوی هند، همچون امير خسرو دهلوي(طوطيِ هند)، و امير حسن سجزي دهلوي،  که او را "سعدی هند" مي‌خوانند، از سبك سعدی پيروی می‌كردند.
غلامعلی آزاد بلگرامی در کتاب خزانۀ عامره، در خصوص سعدی شیرازی می گوید:"شیخ سعدی شیرازی فردی از افراد اولیاء و ثالث رسل ثلاثۀ شعراست و اول کسی است که زمزمۀ غزل سنجید و دماغ عشاق را رسایی تازه بخشید؛ اگرچه پیش از شیخ هم قدما کم کم قانون غزل نواخته اند، اما بی نمک؛ شیخ، شورغزل به طرز تازه انگیخت و نمک بر جراحت دردمندان ریخت و
بنابراین دیوان او را "نمکدان" می گویند، و هم شیخ در حال حیات بود که امیرخسرو و امیرحسن، در هندوستان غلغلۀ غزل انداختند و به سوز سینه داغدارها، انجمنها را گرم ساختند.

مطلب این صفحه را به زبان دلخواه خود ترجمه کنید

 









  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا