محمد رضا شوق الشعرا

مادر بودن، هنر و افتخار بزرگیست که هیچ مردی ندارد!
همه روزهای سال، روزهای سرد و گرم و تلخ و شیرین سال، روز مادر است و مگر می شود روزی باشد که روز «مادر» نباشد!؟
مادر زمین است که از او جوانه می زنیم، مادر خورشید است که از او نور می گیریم، مادر آسمان است که در او نفس می کشیم، مادر، مادر است، و همه مهر است و خود عشق است، و به مهر و به عشق سوگند، که برای پرستش و دوست داشتن و بزرگ داشتش، نیازی به هیچ بهانه نیست، که خود بالاترین بهانه است.
امروز صبح نیز به یاد مادرجوانی که سی و هفت سال است در خاک «سرد» آرمیده، به مرغ عشق کوچکی که با منقارهای کوچک خود غذا به حلقوم جوجه گرسنه اش می ریخت، نگریستم و گریستم. مادر یعنی تولد! یعنی زندگی! یعنی زایش! یعنی بودن و زیستن برای دیگری ...
من خدا را یک روز صبح، آنگاه که مادر نبود و «او» بود شناختم؛ و سجده کردم خالقی را که مادر را خلق کرده و آفریده بود.
برای شادی روح مادرانی که یادشان هست و خودشان نیستند، فاتحه ای بخوانیم.

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا