عباس ابراهیمی خوسفی

متن یک ایمیل زیبا و آموزنده که حیفم آمد دوستان از آن بهرمند نشوند نمی دانم قلم شیوای چه کسی نگاشته ولی هرکس بوده توانسته آموزگار خوبی باشد و درس بزرگی به ما بدهد این شما و این متن ایمیل شاید بتوانیم درسی بیاموزیم و زندگی را زندگی کنیم یک روز، زنی با یک مجله در دست پیش شوهرش می‌آید و می‌گوید؛ "عزیزم، این مقاله فوق‌العاده است. یک فعالیتی را توضیح می‌دهد که هر دوی ما می‌توانیم برای بهتر کردن ازدواجمان آن را انجام دهیم. موافقی امتحانش کنیم؟" همسرش می‌گوید؛ حتماً زن توضیح می‌دهد، این مقاله می‌گوید که یک روز هر کدام از ما یک لیست جداگانه از چیزهایی در مورد همدیگر که دوست داریم تغییر دهیم تهیه کنیم. چیزهایی که اذیت‌مان می‌کنند، اشکالات کوچک و از این قبیل. و بعد فردای آن روز این لیست را به همدیگر بدهیم، موافقی؟شوهر لبخند زده می‌گوید؛ موافقم آن روز مرد کاغذی برداشته و در اتاق نشیمن نشست. زن به اتاق خواب رفت و همان کار را کرد. روز بعد، سر میز صبحانه، زن گفت؛ شروع کنیم؟ اشکالی ندارد اگر من اول شروع کنم؟مرد گفت؛ شروع کن.زن سه ورق درآورد.لیست بلندبالایی بود. شروع به خواندن لیستش کرد. "عزیزم اصلاً دوست ندارم وقتی ....." و همین طور لیست را که از کارهای کوچکی در مورد همسرش که او را اذیت می‌کرد تشکیل شده بود، ادامه داد.مرد احساس کرد خنجری به قلبش وارد شده است. زن متوجه این قضیه شد و پرسید؛ دوست داری ادامه بدم؟مرد گفت؛ اشکالی ندارد، ادامه بده، می‌تونم تحمل کنم.زن به خواندن ادامه داد آخر کار زن گفت؛ خوب تمام شد. حالا تو شروع کن.مرد ورقی را از جیبش درآورد و گفت؛ دیروز از خودم پرسیدم دوست دارم چه تغییراتی در تو ایجاد کنم. هر چقدر فکر کردم، حتی یک چیز به ذهنم نرسید. بعد کاغذ که سفیدِ سفید بود را به همسرش نشان داد. بعد ادامه داد، چون به نظر من تو در نقص‌هایت کاملاً بی‌نقصی. من تو را آن طور که هستی قبول کرده‌ام،  با همه نقاط مثبت و منفی که داری. من کل این مجموعه را دوست دارم.
تو آدم فوق‌العاده‌ای هستی و من واقعاً عاشقتم.زن ناراحت شد. سه ورق کاغذ را در دستانش مچاله کرد و محکم خود را به آغوش همسرش انداخت. ما به این دلیل دوست داریم آدم‌ها را تغییر دهیم، که دوست‌شان داریم. اما گاهی‌اوقات، انگیزه‌های ما خالص نیستند. گاهی وقت‌ها از روی خجالت دوست داریم که عزیزان‌مان را تغییر دهیم. از این که دیگران در مورد فرزندان، همسر، خواهر و برادرها و والدین‌مان چه می‌گویند، خجالت می‌کشیم. یک دلیل دیگر برای میل ما به تغییر آدم‌ها این است که دچار بیماری مقایسه کردن هستیم.میل به مقایسه کردن، مایه بدبختی‌ بسیاری از زندگی‌های زناشویی است . اگر همیشه هیکل همسرتان را با شخص خوش اندام دیگری مقایسه کنید، مطمئناً او قادر به رقابت با آن نخواهد بود.
یا اگر درآمد شوهرتان را با شخص ثرئتمندی مانند بیل‌گیتس مقایسه کنید، او هم توان رقابت نخواهد داشت.قبل از این که ازدواج کنید، برای ارزیابی همسر آینده‌تان باید خیلی دقیق باشید. همه چیز را بررسی کنید. ارزش‌ها، پیشینه، اولویت‌ها، واکنش‌ها، اعتقادات، همه چیز. اما وقتی ازدواج کردید، دیگر دست از ارزیابی کردن بردارید، از انتقاد کردن دست بکشید. دیگر وقت درست کردن طرف مقابل تمام شده است. باید بتوانید او را همان طور که هست تحسین کنید . از پشت میز قضاوت بیرون بیایید و حس نقاشی را پیدا کنید که می‌خواهد تصویری زیبا را نقاشی کند. یک هنرمند همه چیز را همان طور که هست قبول می‌کند. وقتی فرد مقابل را بپذیرید و تحسینش کنید، یک معجزه اتفاق می‌افتد: فرد مقابل یاد می‌گیرد خود را بپذیرد و درنتیجه زخم روی دلش التیام یافته و تغییرها شروع می‌شود. یادتان باشد، هر نقطه قوتی یک ضعف دارد.این که باید از اصلاح کردن همسرتان دست بردارید دو دلیل دارد: اول این که نمی‌توانید. دوم این که آدم‌ها مثل خانه‌های قدیمی می‌مانند. اگر یک جای آنها درست شود، یک چیز دیگر در آنها خراب می‌شود.یادتان باشد، هیچوقت نمی‌توانید کسی را درست کنید چون اصلاح کردن دیگران یک کار درونی است. هیچوقت از بیرون نمی‌توان به آن اجبار کرد. باید دیگران را تحسین و راهنمایی کنید. باید به آنها آموزش دهید. اما نباید اجبار کنید. تنها کاری که باید بکنید این است که همسرتان را دوست داشته باشید و به او برای اصلاح خودش فضا بدهید

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا