احمد طحانی ماجرا با یک اتفاق عجیب شروع شد: توهین به رئیس جمهور

بعد از اتفاقاتی که هنگام بازگشت رئیس جمهور از نیویورک اتفاق افتاد، سید محمد خاتمی رئیس جمهور پیشین کشورمان، طی سخنانی که در دیدار با جمعی از ایثارگران و جانبازان و آزادگان داشت اینگونه اظهار نظر کرد: "اگر جلوی جریانات تخریبی گرفته نشود، مثل زمان اصلاحات می شود که اوایل این طور بود و بالاخره منجر به ترور شد". اشاره رئیس جمهور پیشین کشورمان، به ماجرای ترور سعید حجاریان است. بعد از اظهارات سید محمد خاتمی بود که چند نفر از نمایندگان مجلس واکنش نشان دادند. حجت الاسلام حمید رسایی، یادداشت مفصلی نوشت و مستنداتی را مطرح کرد که ماجرای ترور حجاریان را بسیار پیچیده و برنامه ریزی شده نشان می داد. همینطور مهندس مهدی کوچک زاده نیز در گفتگویی که با سایت فارس داشت، ماجرای ترور را پیچیده توصیف کرده و آنرا کار نزدیکان دولت وقت دانست. به هر حال همه آنچه در این چند وقت پیش آمده، بر می گردد به آرمان ها و سلایق افراد و نیروهای مختلف. بعضی معتقدند ارتباط با رئیس جمهور آمریکا، آنهم بعد از 35 سال اشتباه بوده است. اما سوال اینجاست که اگر کسانی، با توجه به فرمایشات امام راحل که آمریکا را «شیطان بزرگ» می خواندند و همینطور فرمایشات مقام معظم رهبری که این کشور را «غیر قابل اعتماد»، «خود برتر بین»، «غیر منطقی»، و «عهد شکن» می خوانند، رابطه با آمریکا را صحیح ندانند چگونه با انتقاد خودشان را نشان دهند؟ چه کنند که افراطی گری تلقی نشود؟ و چه کنند که از آن بوی ترور به مشام نرسد!؟ به هر حال سید محمد خاتمی، بعد از واکنش هایی که از صحبت هایش در بین سیاسیون به وجود آمد، در مصاحبه ای که در حاشیه بازدید از ششمین جشنواره نانو داشت اظهار می دارد: "من فقط هشدار داده ام که افراطی گری ممکن است به ترور بیانجامد، منظورم این نیست که کسی قصد ترور دارد. ما خودمان مورد ترور قرار گرفتیم". ایشان همینطور در مورد انتقاداتی که مطرح است اینگونه اظهار نظر می کنند که: "اینها حرفهای بی خودی است و کسانی که ناراحت هستند مردم اصلاحات و اعتدال را به افراطی گری ترجیح داده اند آنرا مطرح می کنند. آنها فقط به دنبال جبران شکستی هستند که از مردم خورده اند." این بخش از فرمایشات رئیس جمهور سابق کشورمان، که داعیه نقد پذیری دارند، واقعا تامل برانگیز است. اولا که چطور می شود وقتی قرار است دولت های نهم و دهم و نیروهایی خاص مورد انتقاد قرار گیرند، انتقاد مثبت و سازنده است و همینکه اظهار نظری از ایشان و جریان مطبوعشان مورد نقد قرار می گیرد، می شود افراطی گری و تخریب و انتقام؟ و ثانیا، چطور وقتی رئیس جمهور محترم، خود و دولت خود را فراجناحی معرفی می کنند و قائل به صف کشی بین نیروهای انقلابی نیستند، حضرت ایشان دولت را به اصلاح طلبان منتسب می کنند؟ آقای خاتمی در پاسخ به سوالی که در مورد وزراتخانه های باقیمانده از ایشان می شود اینگونه پاسخ می دهد که: من معتقدم باید دست رئیس جمهور را باز گذاشت تا وی نیروهای خود را انتخاب کند". با توجه به این فرمایش آقای خاتمی، سوال ما از ایشان و طیف مطبوعشان اینست که فشارهای ریز و درشتی را که برای تغییر وزیر محترم کشور، جناب آقای رحمانی فضلی، از چپ و راست به رئیس جمهور وارد می کنند، نتیجه همین «باز گذاشتن دست رئیس جمهور» است؟ و یا ظاهر قضیه با باطنش تفاوت دارد؟ در هر صورت جناب آقای خاتمی، دولت را اصلاح طلب و اعتدال گرا می خوانند و اسمی از جریان اصولگرایی نمی آورند. در حالیکه خود دکتر روحانی، رئیس جمهور عزیز کشورمان، در سخنانی اظهار می دارند: "چه انتخابات شکوهمند و زیبایی داشتیم به طوری که نه کسی گله و شکایتی کرد و نه کسی از این انتخابات ناراضی بود و هیچ‌کس و هیچ جناحی احساس نکرد در این انتخابات شکست خورده است و آن خادمی هم که رای آورد آن‌قدر در زندگی‌اش با معتدلین جناح‌ها نزدیک بود که هر دو جناح احساس پیروزی کردند. آنهایی که در صحنه انتخابات به ظاهر با هم رقابت می‌کردیم احساس پیروزی کردند گرچه به زبان نگفتند اما به دل احساس پیروزی داشتند. من در ملاقات‌هایی که بعد از انتخابات با این عزیزان داشتم این را احساس کردم که این پیروزی جز با اراده‌ی حق و لطف اهل بیت و توجه حضرت ولی‌عصر (عج) امکان‌پذیر نبود". حال این سوال پیش می آید که آقای خاتمی که انتقادات را در چارچوب تخریب دولت دانسته و رای مردم را به نفع اصلاحات مصادره می کنند درست می گویند یا آقای دکتر روحانی؟
والسلام

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا