زبان دراز فضول هفته نامه آیینه یزد

طوطيان شكرخا و راويان سخندان نقل كنند در ميان خيل كثير اطباي پارس كه به مهارت وحذاقت و صداقت و رافت مشهورند قليل پزشكاني يافت مي‌شدند كه سوگند بقراط فراموش ساختندي و راه مال اندوزي پيش گرفتي و چون از راه سلامت ميسور نشد كسري خود را از جيب بيماران جبران نمودي و بر آن پول «لقب زير ميزي » نهادي و ما اندر شويم درحكايت طبيب طماع و بيمار فقير.
روزي مريضي رنجور به اندرون مطب شدي و حكايت خود و موضع درد به طبيب باز گفتي و نشان دادي.
 طبيب پس از معاينه او را به جراحي شكم دلالت كرد و راه شفا خانه نشان دادي و گفتي اين كاغذ هم بخوان كه صلاح و نجات تو بسته به دست‌هاي شفا بخش من وجيب با كرامت توست.
 راوي گويد بر آن كاغذ نوشته بود اگر به شفا خانه خصوصي فلان روي فردا جراحي شوي كه هزينه آن مجموعاً 2 ميليون تومان است به علاوه نيم ميليون حق القدم ما كه بر سبيل نقد و بر ريختن در كشوي ميز ما ممكن است مريض علاوه بر درد عضو از درد ناداري هم گفت و طبيب گوش شنيدن نداشت ومريض گفت ندارم طبيب گفت كسي كه پول ندارد سلامت را براي چه خواهد؟ پس چون بيمار اصرار كرد و قبض پرداخت انواع بيمه را نشان داد طبيب از روي ترحم برگه دوم را نشان داد كه برآن نوشته بود اگر به شفا خانه دولتي روي بيمه ات مقبول افتد و من تا دو هفته ديگر آنجا روم و تيغ بر شكم تو گذارم اما زير ميزي بر جاي خود باقي است! بيمار دل شكسته و نالان حكايت به جمع دوستان آورد و آنها همت كرده و سيصد هزار تومان زير ميزي را با هزار زحمت جمع كرده بيمار را به بيمارستان دولتي برده و پس از دو هفته عمل شد و البته دكتر كسري زير ميزي را در تعداد بخيه و نوع عمل جبران نموده بودي و تا آخر هم به چشم حقارت در وي نگريستي و اما پايان قصه.. ...
 به لطف خدا بيمار بهبود يافت و به خوشي زيست و پزشك طماع هم برج بر برج افزود و زمين‌هاي بسيار خريد و كارخانه‌ها افراشت ولي ناگهان به درد مزمن.. ... بمرد !
 فرزندان و وراث را همين بس كه مرگ پدر و عجز و خجالت از بيان علت مرگ تا آخر عمر داشتندي.
 پير جهان ديده‌اي گفت: پولي كه ازاين راه بيآيد بايد خرج آن راه ديگر شود ! «والعهده علي الراوي »

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا