سید جمال هادیان طبائی زواره؛  یکی از موضوعات فرهنگی چالش‌برانگیز و حل نشدة حوزه فرهنگ و هنر،  بحث میزان حرمت یا حلالیت موسیقی است. تبعات این بحث بسیار مفصل، گسترده و پیچیده است و گاه چالش‌ها‌یی را میان نهادهای فرهنگی نظام اسلامی موجب شده است.

لغو پی‌در‌پی کنسرت‌های موسیقی به‌ویژه در برخی شهرهای مذهبی مثل مشهد و پافشاری برخی ائمه محترم جمعه در اجرا نشدن هیچ نوع موسیقی در شهر تحت حاکمیت آنها یکی از چالش‌برانگیزترین مسائل فرهنگی است که گاه به دخالت قوه قضاییه، نیروی انتظامی و اظهار نظر برخی افراد غیرمتخصص هم منجر شده و نارضایتی هنرمندان موسیقی را در پی داشته است.

برخی معتقدند کنسرت‌ها به خاطر حواشی‌ای چون بدحجابی، بدلباسی یا حرکات غیرمتعارفِ معدود شرکت‌کنندگان باید تعطیل شود. البته شئونات اسلامی نه تنها در کنسرت‌ها بلکه باید در تمام جامعه ترجیحاً با توصیه، تذکر، امر به معروف و نهی از منکر رعایت شود، اما منطق حکم می‌کند که برای رفع یک شرّ قلیل یک خیرِ کثیر را در جامعه تعطیل نکنیم.

وقتی انبوه علاقه‌مندان را به موسیقی، به‌ویژه در میان قشر جوان، می‌بینیم نمی‌توانیم و حق نداریم صورت مسئله را پاک کنیم، مقابل قانون باستیم و از اصل، منکر اجرا و تماشای موسیقی شویم بلکه بهتر است برای رفع حواشی آن راهکاری بیندیشیم؛ حواشی‌ای که اگر وجود داشته باشد معمولاً در برابر اصل ماجرا بسیار معدود و انگشت‌شمار است.

چنین چالشی در شهرهای بزرگی چون مشهد عواقبی در پی دارد و به نظر می‌رسد معضلات و معاصی آن بسیار فراتر و وحشتناک‌تر از حواشیِ اندکِ اجرای یک کنسرت مجاز ایرانی است. اینکه بر اساس گزارش‌های غیررسمی بیشترین فعالیت‌های غیرمجاز موسیقیِ زیرزمینی در مشهد صورت می‌گیرد کوچکترین مصداق از چنین عواقبی است که همه ما در برابر آن مسئولیت داریم.

نکتة حائز اهمیت آن است که اگر هر چیزی را بدون آنکه راهکار شایسته‌ای برایش بیابیم محدود کنیم به بدترین شکل ممکن بروز و ظهور پیدا می‌کند و عواقب آن از اصل موضوع بسیار فراتر می‌رود.

هیچ مسئولی در نظام اسلامی، اعم از مدیران دولتی، فقها و ائمه محترم جمعه و جماعات نمی‌توانند بدون دلیل قانع‌کننده و پژوهش‌شده در برابر مسائل حاد فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی مثل معیشت، وضعیت اقتصادی مردم، ازدواج و نیازهای فرهنگی جوانان بی‌تفاوت باشد.

موسیقی هم یکی از نیازهای جوانان است که علاقه‌مندان میلیونی دارد. مگر می‌شود در برابر یک هنر چندهزارساله با این همه علاقه‌مند ایستاد و مقاومت کرد. امروز محبوبیت مشاهیر هنری، به‌ویژه هنر موسیقی در بین جوانان بسیار زیاد است. ممکن است بسیاری از جوانان ما بزرگان دینی شهرشان را نشناسند اما مطمئن باشید مشاهیر موسیقی را به خوبی می‌شناسند و دوست دارند.

موسیقی صرفاً یک رشته هنری نیست بلکه يك دانش بشري برگرفته از قواعد فیزیک و ریاضی است که هم به لحاظ هنری، هم به لحاظ تعداد مخاطبان و هم به لحاظ گردش مالی در دنیا و به تبع آن در ایران به هیچ عنوان قابل چشم‌پوشی نیست.

از سوی دیگر اسلام دینی است که همواره با علم و فناوری همگام و منطبق بوده، مختص زمان خاصی نیست و احکام آن روزآمد است به شرطی که فقهای محترم با توجه به شرایط و مقتضیات زمان احکام مورد نیاز مردم را استخراج و استنباط و در اختیار مردم قرار دهند. موسیقی هم یک نوع علم است و در صورتی که خوب استفاده شود با احکام دین منافاتی ندارد.
 
قدر مسلم ایجاد محدودیت‌های بدون دلیل، از روی تعصب و نظر شخصی، هیچ ارتباطی با کمرنگ شدن ارزش‌های نظام اسلامی ندارد که عده‌ای می‌خواهند موسیقی فاخر و دارای مجوز را منافی با ارزش‌ها معرفی کنند. چه بسا مظاهری از همین موسیقی در دوران پیروزی انقلاب، در دوران دفاع مقدس و صحنه‌های دیگر عامل هیجان و حماسه و حرکت نیروهای انقلابی و رزمندگان بوده است.

اینکه در یک کلام گفته شود «موسیقی حرام است» یک نظر فقهی خاص مربوط به یک مرجع محترم است و مقلدان آن مرجع هم احتمالاً خود را مکلف به رعایت آن می‌دانند اما اغلب علمای ما چنین صراحتی در حرمت موسیقی ندارند و شرایط و ضوابطی را برای آن قائل هستند. اینکه گفته شود «موسیقی عامل ترویج فساد است»، «موسیقی قلب ائمه را به درد می‌آورد»، «موسیقی توطئة بیگانگان برای انحراف جوانان است»، «موسیقی الّا و بالله در شهر یا محل ما نباید برگزار شود» عباراتی فاقد تحقیق است و گاهی نشان از خودانگاری مطلق دارد.

امروز برای ما مایة افتخار و مباهات است که رهبر معظم انقلاب اسلامی به عنوان مرجع اعلم، نظری روشن و جامع‌نگر نسبت به موسیقی دارند و بارها در استفتائات و بیاناتشان اعلام فرموده‌اند.

آنچه اهمیت دارد تفاوتی است که باید میان غنای حرام و موسیقی فاخرِ حلال قائل شد. فقه گرانقدر شیعی برای حرام بودن غنا قیودی شمرده است. اول آنکه لهوی باشد یعنی آن چیزی که انسان را سرگرم و از امری مهم غافل کند. البته هر لهوی حرام نیست، مثلاً انسان گرفتار یا مصیبت‌زده با شنیدن آوازی دلنشین یا محزون، سرگرم و لحظاتی از آن ناراحتی و مصیبت غافل می‌شود یا با تماشای فیلمی لحظاتی از غم و غصه فارغ می¬‌شود. چنین آواز و فیلمی لهو است اما حرام نیست.

دوم آنکه گمراه کننده از راه خدا و صراط مستقیم باشد یعنی انسان را نسبت به معارف دینی دچار تردید و شبهه کند و حالت بی‌تفاوتی در او به وجود آورد تا آنجا که نسبت به گناه بی‌مبالاتی کند و نسبت به حقایق بی‌اعتنا  شود. ممکن است شنونده موسیقی در اثر مضمون کلمات موسیقیایی یا آهنگ یا آواز به معصیت روی آورد مثلاً به شراب خواری یا بی حجابی یا شهوت تمایل پیدا کند یا اینکه از عمل خیری باز ‌ماند یا اعتقاداتش سست و باطل شود. اگر چنین شود قطعاً اجرا و شنیدن چنین موسیقی‌ای حرام است. اما سوال اینجاست که کنسرت‌هایی مثل کنسرت آقای شجریان، ناظری، عقیلی، قربانی، کلهر، علیزاده و دیگر هنرمندان متعهد کشور چنین مفسده‌هایی ایجاد می‌کند؟ آیا کسی چنین چیزی سراغ دارد؟ مسلماً پاسخ منفی است و چنین رویدادهای هنری در تسری شادی و آرامش و گاه تفکر و هدایت در جامعه تأثیر بسزایی دارند.

البته گاهی آوازی برای کسی مایة گمراهی است امّا برای دیگری نه؛ چراکه ممکن است تقوا و مراقبتش زیاد باشد و در او اثر نگذارد یا اینکه زیاد شنیده و برایش عادی شده باشد؛ بنابراین افراد مختلف‌اند. تشخیص و احراز این موضوع علاوه بر عرف به عهدة شخص مکلّف نیز هست؛ البته باید به این نکته توجه داشت که موسیقی به عنوان یک علم و هنر فاخر با روح انسان مطابقت كامل دارد اما از آنجایی که همواره در دربار شاهان و حاکمان، اسباب لهو و لعب و شرب خمر و شهوت بوده، بدنامی چنین مجالسی دامان آن را نيز گرفته است تا متدینان در طول تاریخ آن را عامل فساد بدانند.

اینها ساده‌ترین و قابل فهم‌ترین برداشت از تفاوت غنای حرام با موسیقی فاخر حلال است که به راحتی تکلیف را روشن می‌کند و باید در تنظیم قواعد صدور مجوز و اجرا به صورت یک شیوه‌نامه درآید. 

حالا با این اوصاف بالاخره تکلیف‌مان با موسیقی چیست؟ تعطیلش کنیم یا ترویجش کنیم؟ یا راه سومی وجود دارد؟

آری راه سومی وجود دارد: نخست؛ اهالی موسیقی علی‌رغم تولید آثار فاخر هنوز آن گونه که شایسته است از مبانی فقهی و احکام غنا آگاهی ندارند و نتوانسته‌اند خودشان را به فقها نزدیک کنند. هنرمندان موسیقی وظيفه دارند هنر خویش را در راه اعتلای اصول اعتقادی، سربلندی ایران و فرهنگ رایج در این مرزو‌بوم قرار دهند و نمایندة حقیقی فرهنگ ایرانی باشند تا اعتماد مردم معتقد و متدين را بيش از پيش جلب كنند.

دوم؛ برخی از فقهای معزز هنوز آن گونه که شایسته است از اوضاع جاری جامعه و مشکلات و خواسته‌های جوانان و وضعیت ایران در جامعه جهانی مطلع نیستند و مقتضیات جامعه را با مبانی فقهی منطبق نکرده‌اند و بیشتر به محتوای بولتن‌ها یا گزارش اشخاص کم‌اطلاع نسبت به حوزه فرهنگ و هنر استناد می‌کنند. فقیه آگاه به مسائل جامعه باید همه مقتضیات و شرایط جامعه را در نظر گیرد و سخنی بگوید که دربرگیرنده مقتضیات همه جامعه اسلامی باشد نه یک قشر یا فرد خاص! بهتر است علمای اعلام نیز در شناخت جنبه‌های مفید و علمی و حلال موسیقی و خیل عظیم علاقه‌مندان به این رشته هنری اهتمام و قضاوت‌های دقیق‌تری داشته باشند. 

سوم؛ متولیان و سیاستگذاران فرهنگ و هنر هم وظیفة سنگینی به عهده دارند. ما هنوز نتوانسته‌ایم پژوهشی علمی، دقیق و کاربردی که تمامی مبانی فقهی و منابع علمی موسیقی را دربرگیرد و با نزدیک‌ترین و مماس‌ترین حالت، خط قرمز موسیقی حلال را از غنای حرام مشخص و تبدیل به یک سامانه و سیستم دقیق کند انجام دهیم و اجرا کنیم. لازم است با انجام پژوهشی جامع، معیارهای تشخیص موسیقی سالم و حلال از موسیقی مضر و حرام، استخراج و تبدیل به شیوه‌نامه و نرم‌افزار هوشمندی شود و در آموزش و اجرا مورد استناد و استفاده قرار گیرد.

و چهارم، نهادها یا گروه‌های غیرمسئولی که بدون آنکه اطلاع و دانش کافی از حوزة تخصصی موسیقی و تناسب آن با قواعد فقهی، با فشار مانع اجرای قانون می‌شوند از دخالت در این حوزه منع شوند.

قدرمسلم هنر موسیقی چون چاقویی دو‌لبه است و اگر خوب از آن استفاده نشود می‌تواند روح يا جسم انسان را متألم كند و منشأ رفتار غیرعادی شود و این همان موسیقی مضر است که با غنای حرام مطابقت دارد و عقلاً و شرعاً مورد پذیرش نيست اما اين فقط يك وجه موسيقي است كه در برابر ظرفيت‌هاي مفيد و متعالي اين هنر ناچيز به شمار مي‌آيد.
  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا